خلاصه ماشینی:
"اما بنا به اهداف این مقاله،کابوس سینمایی نابودگر از زندگی مصنوعی هدف اصلی از بررسی مألهی زندگی واقعی است:«چیزی را که باید انسان باشد چگونه ارزشیابی میکنیم؟»این مسأله همچنین مسألهای بوده است که طی قرون متمادی نظر فیلسوفان و م تکلمان دینی را به خود جلب کرده است.
(آلن و آسیموف 4-321:3991) پاسخ بشر در فیلمهای نابودگر،جامعهی بشری هنوز خود را کاملا به دست دستگاههای رباتی جامعه نسپرده است؛اما مسألهای که سارا کارنر،کایل ریز و دیگر شخصیتهای فیلم با آن روبهرویند،این است که چطور یک آیندهی محتمل را دگرگون سازند:آیندهای که انساننماها و ریز شاهد بودهاند.
مادر بودن در این شرایط نمایانگر پرورش قدرت زنانه است: پذیرش نقش مادر شخصیت منجی بهوسیلهی سارا(یادآور داستان مادر دیگری در دو هزار سال پیش)بار دیگر ما را به یاد این میاندازد که پاسخ یک انسان میتواند موجب تفاوت شود.
» عزم سارا برای نجات پسرش و جلوگیری از انهدام آتشین باعث شد مایلز دایسون را پیدا کند؛دایسون مردی است که مسؤولیت تولید فنآوری نابودگر را در آینده بر عهده دارد.
زمانی از رادنی بروکز،یکی از دانشمندان پیشرویی که روی نظامهای زندگی مصنوعی کار میکند،نقل شده بود که میگفت آرزویش این است که: عاملان متحرک کاملا خودمختاری بسازد که با انسانها در دنیا همزیستی داشته باشند و همان انسانها آنها را به خودی خود موجوداتی هوشمند بدانند.
* درست همانطور که در داستان ماری شلی،شیطان است چنین نه در مخلوق،بلکه در عزم فرانکستاین برای دنبال کردن قدرت آفرینش به هر بهایی و بدون توجه به نتیجهاش قرار میگیرد،در نابودگر دو نیز دایسون انشمند درمییابد که ساختههای ما ممکن است در نهایت موجب ویرانی ما باشند."