خلاصه ماشینی:
"اینان بر این باورند که«افسانههای شگفتانگیز،بازماندهء اساطیر دور و دراز کهن نیستند بلکه خاطرههایی از زندگی بدوی آدمیزادند و آنچه از سحر و طلسم و قربانی و اعتقاد به امور مقدس و انتشاب به جانوران و آدمخواری و پرستش نیاکان و اینگونه عقاید و مناسک در این افسانهها دیده میشود مربوط به شیوه زندگی ابتدایی اقوام است و ربطی به اساطیر آنها ندارد و چون اقوام بدوی در آئین زندگی و آداب و مناسک خویش،همه جا بیشوکم شباهتی دارند وجود افسانههایی که تا اندازههایی به یکدیگر همانند باشند نیز در بین آنها طبیعی و ضروری است».
زیرا تمامی افسانهها از هند که مهد قصه و افسانه است به سایر نقاط جهان پراکنده شدهاند و بنابر گفتهء تئودور بنفی«حتی اگر خاستگاه همه قصههای حیوانات کتاب پنجاتنترا در مغرب زمین و خاصه در یونان باشد،در عوض قصههای شگرف جادو،همه ریشه در هند دارند و راهبان بودایی در تعالیم خویش از آنها برای تمثیل و قیاس استفاده کردهاند»34 د)فرضیهء روان کاوی:این نظریه که با نام زیگموند فروید35،پزشک و روانکاو بزرگ اطریشی،همراه است و بعدها نیز از سوی شاگردان وی و سایر روانکاوان نامی مانند ارنست جونز36،اریش فروم37و کارل گوستاویونگ38به بار نشست، بر این باور است که باید ریشه مشابهت افسانههای ملل را در تظاهر احساسات سرکوب شدهء دوران کودکی جستوجو نمود.
42 از دیدگاه استاد زرینکوب،افسانههای عامیانه نه تنها از حیث مضمون و معنی،بلکه از لحاظ شیوهء«بیان»نیز شباهتهایی زیادی با یکدیگر دارند که این شباهتها را به صورت ذیل میتوان دستهبندی نمود: الف)موضوع افسانهها معمولا قدیمی است و به گذشتههای بسیار دور و از یاد رفته مربوط میشود چنانکه آوردن عباراتی نظیر«روزی»،روزگاری»،«غیر از خدا هیچکس نبود»و«یکی بود یکی نبود»در آغاز افسانهها مؤید این نظر است."