چکیده:
چند فرهنگ گرایی در کنار مباحثی چون حقوق اقلیت ها و شهروندی چند فرهنگی امروزه نقش مهمی در بسط عدالت و تضمین حقوق دارد و چندین دهه است که در مرکز توجه اندیشه ورزان قرار دارد.از سویی اما این مکتب فکری چه در حوزه اندیشه و چه در حوزه عمل،مورد نقدهای جدی قرار گرفته است.این نقدها گاه معطوف به رعایت اصل بی طرفی دولت در اندیشه لیبرال بوده و گاه از سوی طیقی از اندیشمندان ارائه شده که چند فرهنگ گرایی را بی ارتباط با مفهوم عدالت و مسبب گروه گرایی دانسته اند.برای رسیدن به یک شهروندی چند فرهنگی،که هم در جهت رعایت آزادی های اساسی بشر باشد و هم تضمین کننده عدالت،توجه به سیر تحول چند فرهنگ گرایی و نقدهای وارد بر آن اهمیت دارد.
خلاصه ماشینی:
"کیملیکا در غیاب یک اصطلاح مناسب و قابل قبول بهعنوان جانشین، اصطلاح چند فرهنگگرایی را ترجیح میدهد؛ اما باید به خاطر سپرد که این اصطلاح چترگونه برای یک سلسله سیاستها و ادعاهای متفاوت از سوی گروههای فرهنگی قومی، مهاجرین، اقلیتها، اقلیتهای ملی و مردمان بومی استفاده میشود.
» 3 هابرماس بر این عقیده است که اگر خوانش گزینشی نظریه حقوقی اصلاح شود بهطوریکه درک دموکراتیک از تحقق حقوق اساسی را در بربگیرد، دیگر برداشتی به اینگونه صورت نخواهد گرفت که لیبرالیسم مدافع حقوق جمعی نیست؛ اما او بیان میکند که حتی اگر حقوق جمعی بانظم خردگرای حقوق مدرن هماهنگ باشد هیچ مبنایی به وجود نمیآورد تا بتواند برای پروژههای بقای فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد، آنگونه که تیلور معتقد است 4 .
او بازاندیشی درباره درک چند فرهنگگرایی را حقیقتا ضروری میداند، اشتباه گرفتن چند فرهنگگرایی با آزادی فرهنگی از یکسو و تک فرهنگگرایی جمعی با جداییگرایی بر مبنای ایمان از سوی دیگر است که باید از آن پرهیز Bettoven warden, amartyasen identity pluralism applied to will kymlicka liberal multiculturalism, ibid, p 4.
1 بتهون واردن معتقد است با حذف حقوق خودمختاری برای اقلیتهای ملی که او این گروهها را بینیاز از آن میداند و با تخصیص حقوق چند قومی (تطبیقی در کلام کیملیکا 2 ) به همه گروههای مورد نظر کیملیکا میتوان با ایده آمارتیاسن که هر فردی هویت متکثر دارد تلفیق شود و تقویت شود."