خلاصه ماشینی:
"اما برای غلبهبر این موانع راهحلهایی وجود دارد که عبارتند از:آموزشکارمندان،شرکت دادن آنها در تصمیمگیریها،ایجادحمایت و تعهد،انتخاب افرادی که تغییر را میپذیرند وآخرین تاکتیک استفاده از زور است(رابینز،2008)اما برایاین که تغییری به صورت موفقیتآمیز به اجرا درآید بایدمراحل زیر به ترتیب در سازمان اجرا شود: 1-نظر یا عقیده:یعنی ارائه راهحل جدیدی برای انجامدادن کارها که میتواند به صورت یک الگو یا برنامهباشد که یک سازمان باید آن را به اجرا درآورد.
بنابراینموثرترین روش برای تغییر رفتار آنها این است که آنهارا در داخل بافت سازمانی جدیدی قرار دهیم،که نقشها ومسئولیتها و ارتباطات جدیدی را برای آنها وضع کند اینبافت جدید باعث میشود که کارکنان دیدگاهها و رفتارهایجدیدی را بپذیرند و اعمال کنند و شش گام را برای اعمالتغییر تجویز میکنند:1-جلب تعهد کارکنان به تغییر ازطریق تجزیه و تحلیل مشترک مشکلات.
ثرلی10(1979):پنج روش را برای مدیریت تغییر پیشنهادکرده است: 1-روش هدایتگر:11یعنی اعمال و تحمیل تغییر درشرایط بحرانی یا وقتی که دیگر روشهای استفادهشده بیفایده بودهاند این کار با اعمال قدرت مدیریتی(1)- xuorabraB (2)- drahciR (3)- noisnemid txetnoC (4)- noisnemid ssecorP (5)- noisnemid gninraeL (6)- gnizeerfnu (7)- gnignahc (8)- gnizeerfer (9)- reeB (10)- yelruHT (11)- hcaorppa evitceriD و بدون مشورت با افراد صورت میپذیرد.
بنابراین باید تمام الگوهای تغییر بامطالعه عمیق در مورد سازمان و جامعه به کار گرفته شود تا بتوان از تمام توان کشور و جامعه و به ویژه از نیروهای کارآمدو متخصص در مدیریت استفاده بهینه کرد و این در راستای تلاش و همکاری موثر است حتی اگر در مواردی با شکستبرخورد کنیم."