چکیده:
اعلام استقلال یکجانبه مناطق کوزوو، آبخازیا و اوستیای جنوبی، نقطه عطفی برای تعیین تکلیف حقوقی این مساله در دهه اول هزاره سوم پدید آورد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اکتبر 2008 با تصویب قطعنامهای از دیوان بینالمللی دادگستری خواست تا مطابقت اعلامیه یکجانبه استقلال با مقررات حقوق بینالملل را مورد بررسی قرار دهد. در پرتو مقررات مذکور برای اولین بار برخی از دولتها، به صورتی رسمی نظریات حقوقی خود را در این ارتباط منتشر کردند. دولت روسیه که مناطق آبخازیا و اوستیای جنوبی را شناسایی و با استقلال کوزوو مخالفت کرده است، طی لایحه خود، استقلال کوزوو را مغایر مقررات حقوق بینالملل دانست. روسیه معتقد است که خارج از وضعیت استعماری، گروههای قومی حق جدایی ندارند، مگر آنکه حقوق بنیادین گروه مربوط به صورتی وسیع نقض شود و آنان مورد حمله مسلحانه آشکار حکومت مرکزی قرار گیرند. در چارچوب این تئوری، کوزوو، مصداق برخورداری از این تئوری شناخته نشد. بررسی لایحه روسیه نشان میدهد که دولت روسیه نتوانسته وجود تئوری «جدایی چارهساز» را در نظام حقوق بینالملل معاصر (حداقل در رویه دولتها) اثبات کند و در این صورت، حمایت این دولت از تئوری مزبور نمیتواند قابل قبول باشد. به نظر میرسد حمایت روسیه از تئوری مذکور بدان دلیل صورت گرفته است که شناسایی جمهوریهای آبخازیا و اوستیای جنوبی را توجیه کند.
The unilateral declaration of the independence of Kosovo, Abkhazia and South Ossetia is a turning point in solving a difficult legal issue in the present century. On 8 October 2008, General Assembly of the United Nations has adopted a resolution in which requested the International Court of Justice to render an advisory opinion. In the meantime, 35 states had filed written statements within the time-limit fixed by the court (17 April 2009) and in which opposed the independence of Kosovo. Russia argued that except to the decolonization context, ethnic groups lack a general right to secede. They have the right to secede in extreme circumstances if and only their members have suffered serious violations of fundamental human rights. Russia contended that Kosovo does not fall in this category. The survey of written statement of Russia showed that Kosovo has not been succeeded to prove the remedial secession theory in contemporary international law. It seems that Russia supports this theory only to justify the recognition of Abkhazia and South Ossetia.
خلاصه ماشینی:
صدور اعلامیه یکجانبه استقلال کوزوو در 17 فوریه 2008 و شناسایی آن از سوی 66 دولت بهویژه کشورهای غربی و مخالفت شدید برخی دولتهای دیگر،از جمله چین و روسیه و گروهی از کشورهای جهان سوم،موضوع جداییطلبی و ارتباط و تعامل میان اصول حاکمیت و تمامیت ارضی دولتها از یک سو و حق تعیین سرنوشت مردم از سوی دیگر را در مرکز مباحث حقوق بین المللی قرار داد.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اکتبر 2008 با رأی اکثریت اعضای حاضر به درخواست صربستان برای تقاضای رأی مشورتی از دیوان بین المللی دادگستری در این خصوص که«آیا صدور اعلامیه یکجانبه استقلال از سوی نهادهای موقت دولت خودگردان کوزوو منطبق با مقررات حقوق بین الملل است یا نه»پاسخ مثبت داد و این فرصت را برای دادگاه جهانی فراهم آورد که باری اولین بار در تاریخ این نهاد قضایی،به این سؤال مهم پاسخ دهد.
در حقیقت،روسیه در لایحه خود به بررسی این موضوع پرداخت که تئوری«جدایی چارهساز»52در نظام حقوق بین الملل معاصر دارای چه جایگاهی است؟ در ابتدا روسیه تأکید کرد تمامی نویسندگانی که از این تئوری حمایت کردهاند نیز میپذیرند که جدایی چارهساز تنها در شرایط بسیار استثنایی قابلقبول است؛یعنی در مورادی که اقدامات تبعیضآمیز خشونتبار به صورت مداوم علیه مردم مورد بحث ارتکاب مییابد و تمامی راهحلها برای حلوفصل مشکل در چارچوب دولت موجود به بنبست رسیده باشد.
arap,aissuR SW سپس روسیه در لایحه خود به بررسی این موضوع پرداخت که آیا شرایط فوقالذکر در خصوص مردم کوزوو ایجاد شده است تا بتوان آنها را از حق تعیین سرنوشت خارجی برخوردار دانست یا خیر؟ البته قبل از بررسی این مطلب،روسیه یاداوری کرد که موضوع حق تعیین سرنوشت، هنگامیکه جمهوری فدرال سابق یوگسلاوی در وضعیت فروپاشی قرار داشت،مطرح نبود.