چکیده:
در این مقاله سه مبحث فرهنگ،فضای شهری و رفتار،جداگانه بررسی شده است.فرهنگ شیوهء زندگی کردن یک جمع است.تعامل فرهنگی ویژهء دوران معاصر که عصر ارتباطات نامیده شده نیست؛در گذشته نیز جوامع از هم میآموختند و این تعامل به صورتی طبیعی انجام میگرفت. هر فرهنگی به عنوان مظروف دارای ظرفی است که شهر،فضاها و ساختمانهایش بستر آن به شمار میآیند. در شهردوگونه فضا به چشم میخورد:فضاهای عمومی و خصوصی.در فضای عمومی ما با غریبهها سهیم هستیم،و در واقع آنها بستر وقوع زندگی گروهیاند. رفتار،واکنش انسان در برابر محیط و شکل انجام یک فعالیت برای ارضای نیازهاست که به شدت وابسته به محیط است.ارتاط انسان با محیط خارج به واسطهء فضای روانی انجام میشود که دارای لایههای گوناگونی مانند دانش،تجربه و خاطره است.هر جامعه برمبنای فرهنگش دارای یک فضای روانی و سامانهء هنجاری است. تناقضی که باعث ایجاد نابسامانی فرهنگی و بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری در فضای شهری ما شده،پیامد تغییری است که در مؤلفهء فرم و عملکرد و فضا رخ داده است.اما«معنای فضا»در ذهن شهروندان مانند گذشته است. سه گروه تأثیرگذار بر کمیت و کیفیت فضاهای شهری عبارتند از مدیران،مردم و کارشناسان،که هریک با رویکردی متفاوت بر شهر و فضای آن تأثیر میگذارند. مدیران خود را خدمتگزار مردم میدانند،اما در عمل اقتدارگرا هستند.مردم دارای چهرههای گوناگونی چون قومیت،جنس و موقعیت اجتماعیاند.کارشناسان آرمانگرا هستند و به دنبال دستیابی به«بهترینها». در این مقاله بهجای جمعبندی یک فضای شهری؛ «فلکه»تشریح شده است.با خیابانکشی و آمدن خودرو به شهرها،در محل تقاطع محورها فلکه پدید آمد.فلکه با میدان تفاوت دارد،فلکه جای تفرق و پراکندگی است و در آن سوارهها بیشترند،اما میدان جای تجمع است و پیادگان بیشترند.ناهماهنگی بین فرم و معنا و عملکرد در میدانها،باعث بروز مشکلات و معضلات بسیاری شده است.در طرح فضاها،تکیه بر معانی موجود در اذهان شهروند پیادهء ایرانی ضروری است و فلکهها را هم میبایست برپایهء توجه به مسائل سواره طراحی کرد.از آنجا که معانی بسیار کندتر از عملکرد و فرم تغییر مییابند،معانی موجود از هر مکان را باید در برنامهریزی و طراحی به عنوان مهمترین مؤلفه لحاظ کرد.
خلاصه ماشینی:
"این قضیه منجر به ایجاد تناقضی اساسی میان فرم و عملکرد فضاها و معنای آنها در ذهن شهروندان شده است؛تناقضی که مسبب نابسامانی فرهنگی و بسیاری از اغتشاشهای رفتاری در فضاهای شهری ماست.
بههمین خاطر بسیاری از شهروندان شهرستانی و تهرانی هنوز در مقابل جایگزینی واژه میدان فضاهای شهری،این مهمترین مراکز حضور و تعامل اجتماعی فرهنگی،را تحت سلطه خودروی شخصی قرار دادهایم و در عوض میخواهیم شهروندان خود را مشابه کشورهای سردسیر به فضاهای سرپوشیدهای به نام فرهنگسرا انتقال دهیم برای فلکه مقاومت میکنند و آنرا با دقتی بیش از کارشناسان و مدیران شهری فلکه مینامند.
عدم هماهنگی فرم،معنا و عملکرد میدانها باعث بروز مشکلات و معضلات بسیاری شده است که برخی از آنها به شرح ذیل است: تمرکز ناشی از بار معنایی در اذهان شهروندان در مورد میدان موجب شد که این فضا برای همهء گروهها اعم از سواره،پیاده،طراح و مدیر شهری،نهادهای خصوصی و دولتی و مانند اینها ارزشمندترین نقطه قلمداد شود و از هر دست کاربری،فعالیت،رفتار و اتفاقی در این فضاها رخ دهد،که گاه نیز باهم مغایر و در تنشاند.
جالب توجه آنکه حتی مدیریت شهری ما برای تسهیل حرکت آنها پیادهروهایی را نیز در پیرامون و اقطار فضای سبز تزئینی ایجاد میکنند،که خود باعث جذب بیشتر عابران به جزیره میانی و به تبع،عبور از فضای سواره فلکه میشود.
عدم تداوم مسیر عابر پیاده در فلکهها و مبادی ورود به آنها نه فقط عابران بیحوصله را وادار به گذر از هر نقطه میکند،بلکه سرمشق بدی برای نوجوانان شده است که حرکت از میان خودروهای در حال حرکت را به نوعی ورزش و بازی تبدیل کنند."