خلاصه ماشینی:
"اقبال قابل توجه منتقدان به این اثر و مطرح شدن نام اثر در برخی جوایز ادبیات کودک، در همان سال انتشار از یکسو و محل انتشار این مقاله از سوی دیگر،نگارنده را مجاب میکند که به جای پرداختن به معرفی و یا توصیف و تشریح کتاب برای مخاطب،نگاه عمیقتری به کتاب داشته باشد و اثر را به شیوهای عمیقتر بررسی کند.
پرسش اینجاست که اگر به جای آنکه این شخصیتها در کتاب سفر میکردند،به دست جادوگری توانا قادر میشدند در زمان سفر کنند،آنگاه داستان چه تفاوت ماهوی با اثر حاضر داشت؟البته باید یادآوری کرد که «کلمه»بودن شخصیتهای داستان،حکایتی جداگانه دارد که آن نیز در ادامه بررسی خواهد شد.
در نگاهی کلی،توصیفی که اکبرپور از درهمآمیزی دنیای نویسنده،متن و خواننده ارائه میکند،در حد طرح و پیرنگ است و تا آن حد که بینش ادبی نگارنده اجازه میدهد،هیچ تکنیک داستانپردازیای در روایت این مؤلفه به چشم نمیخورد و همین ویژگی،باعث میشود که فلسفه وجودی چنین امر دشوار و دیرپایی،در این اثر روایی زیر سؤال رود.
شاید اگر اثر،ساختاری کامل و نوشتهای از منظر تکنیکی پرمایه بود،در این فصل خواننده انتظار داشت که نویسنده نیز همراه با شخصیتهای دیگر،به کلمه تبدیل شود،به دنیای کتاب برود و آنها را نجات دهد(کما اینکه یکبار این اتفاق افتاده است،اما در همان لحظه و دقیقا همانجایی که باید این اتفاق بیفتد، اکبرپور همه آنچه را بافته،پنبه میکند و از قول نویسنده که درخواست قهرمانان داستان برای نجات آن را رد کرده،مینویسد: «چراغها را خاموش میکنم و دراز میکشم."