خلاصه ماشینی:
"اگر قرار باشد هنرمند حس و حال و تجربههای دنیای بزرگسالی را مطلقا رها کند،پس دیگرچه نیازی به آدمهای بزرگسال است که برای کودکان اثری را خلق کند؟چرا خلق اثر برای بچهها را بهخود بچهها وانگذاریم؟اصولا علت اینکه آثار بچهها برای بچهها فاقد جاذبهء آثار بزرگترها برای بچههاست،در همین نکته نهفته است که در آثار بزرگترها،مایههایی بزرگسالانه وجود دارد که هم برای بچهها جالب است و هم موجب انتقال تجربههای جدید و یادگیری واژههای جدید و در یک کلام،ارتباط میان دو نسل میشود.
با این همه،شاید بتوان علت دیگری را هم برای بهکار بردن عبارتی چنین یک سویه مطرح کرد و آن واخوردگی ما بزرگترها از دنیای بزرگسالی و فرارمان از جهنمی که خود ساختهایم بهسوی بهشت پاک و بیآلایش کودکی است.
نیاز بزرگترها به دنیای (به تصویر صفحه مراجعه شود) کودکی حتی در این حد است که ما به توصیهء دوستم محمد ابراهیم اقلیدی(مترجم و ویراستار) عمل کنیم و هر از چندی کتابهای کودکان را بخوانیم،نه برای نقد و نه برای آنکه از وضعیت تولید و انتشار این کتابها آگاه شویم بلکه برای آنکه آن دنیا را فراموش نکنیم و حتی با نگاهی آموزشیتر،زبان و نثر سالم و درست و پاکیزهای را که در آثار خوب کودکان وجود دارد از یاد نبریم.
وقتی من به عنوان یک مسلمان به منابع سنتی دین خود مراجعه میکنم،درمییابم که در همان منابع سنتی،حرفهایی هست که فهم آنها نیاز به تلاشی سخت و عالمانه برای کشف و استخراج ندارد و اگر همچنین باشد،پیشترها چنین تلاشهایی از سوی دانشمندان علوم دینی صورت گرفته است."