خلاصه ماشینی:
"بیشتر نگاه کن پنجره برای باز کردن است روی بالهای باد میرسی به ابرهای دوردست [جادهای به سوی گنبد کبود،ص 43] و یا: ...
[عمو زنجیرباف،ص 11] نماد رنگ در اشعار،اندک به چشم میخورد،ولی کاربرد آن روند طبیعی و مناسب با مفهوم شعر و اشیا و عناصر آن دارد و شاعر از این رهیافت تصویر ذهنی خود را حسیتر کرده است: ...
هر چه زد مانده است روی شاخه میکنیم انتهای کوچه است زود دور میزنیم[ابرهای مخملی،ص 42] کیفیت ترکیب و هماهنگی عناصر تشکیلدهندهء شعرها،ارتباط تصاویر ذهنی با مفاهیم شعری همگون بودن کلمات و اشیا با مفاهیم شعری،کاربرد زبان عاطفی و تخیل همگی در جهت وخدمت زیبایی شناختی اشعار هستند.
با سپیده آشنات میکنم صبح باز هم صدات میکنم [روی ماسه،روی موج،ص 26] شاعر در بهکارگیری زبان و شیوه بیان و ارائه کردن یک اندیشه با حس شاعرانه در اکثر شعرها توانسته است سبک نگارشی خود را به خواننده بشناساند و در اولین تجربهء مستقل خود تا حد زیادی موفق بوده است.
[به هر کجا،به هرسو،ص 27] آتوسا صالحی در بیشتر اشعارش چه در گزینش واژهها و چه در بیان آنها،ظرافتهای تخیل و اندیشه و دقت را از دست نداده است: لای سنگها،گیاه پشت شاخه،آفتاب دلفریب زیر آب،قرص ماه روی آسمان،شکوفههای سیب ...
[جادهای به سوی گنبد کبود،ص 43] شاعر در دو یا سه مورد از شاعرانی چون «سهراب سپهری»و«فروغ فرخزاد»ذهنیتی کمرنگ دارد-البته از نگاه خود-در شعر«باغچه»به کار بردن ترکیب«پرندهء سار»از«فروغ»و در شعر فصل خندهها،عبارت«پیچک در لای داربست»متأثر از «سهراب»است،اما«آتوسا صالحی»آنها را به سبک و سیاق خود بهکار گرفته است."