خلاصه ماشینی:
"پیر گاله که میگوید فارسی نمیداند3و ویس و رامین را از طریق ترجمهء فرانسوی منظومه به قلم پیر ماسه میشناسد،نظر گاستوی پاری را که تریستان و ایزوت سلتی اصل است،قبول ندارد و مردود میشمارد و میپندارد که مأخذ آن یعنی داستان ویس و رامین،در اوایل قرن 12 میلادی از ایران که روزگاری دراز،میان شرق و غرب واسطه و وسیلهء انتقال علم و ادب و فلسفه خاورزمین به سرزمین باختر بوده است4،به فرانسه کوچ کرده است5،چه در واقع هیچ نشانی از داستانی چون تریستان و ایزوت،در غرب،پیش ازقرن 12 میلادی نیست و رمان تریستان ناگهان چون شهاب در سال 1140 در آسمان ادب فرانسه پدیدار میگردد و البته چنین داستانی در غرب ساخته نشده است، بدین دلیل که ممکن نبود در فرهنگ غرب،آفریده شود6.
اما آنچه در این میان روشن نیست اینست که«عربی شدن»فرضی ویس و رامین،در کجا صورت گرفته است:در ایران(اصفهان؟)یا جایی دیگر؟به نظر پیر گاله دور نیست که در دربار پواتیه3،این استحاله یعنی آمیختگی داستان زیبای ایرانی که احتمالا اعراب و مستعربان (داخلشونده بین عرب)آن را به آن دربار برده بودند با داستان سلتی همانندی،تحقق یافته باشد4و عجب اینست که پیر گاله در این مرحله از تحقیق به چنین فرض توسل میجوید و در توضیح آن میگوید:در واقع داستان تریستان،محصول ترکیب دست کم سه فرهنگ سنتی یا مردمی است: نخست عربی(که روایت فارسی گرگانی را مردمپسند کرد و رواج داد)،دوم سلتی(و گفتنی است که پیر گاله ویس و رامین و تریستان و ایزوت را با داستانهای عاشقانهء همانند و سلتی اصل مانند پر سوال و لانسلو به دقت قیاس میکند)و سوم فرانسوی(به زبانهای oc و یا oil که خود از دیرباز،مشحون به عناصر سلتی و شرقی بود5."