چکیده:
پرابلماتیک نوشتار حاضر چرخش ماتریالیستی وضعیت در فرایندهای پساجنگ و برآمدن رژیمی سراسر جدید از حقیقت است که منطق معنایی آن برتمام وضعیت حاکم است. دراین میان هرآنچه هستی متعینی یافته است درحکم دادهای ثانوی و همچون متافوری است که در پس آن و به گونهای بسگانه میتوان رد و اثرهای صامت و خاکستری این چرخش معنایی– فضایی را رویت پذیر ساخت. این نوشتار میکوشد به طرزی تبارشناسانه و با اتکا به تحلیل رو به پس، ضمن ترسیم مسیرهای روبه زوال سامانه های معناساز پیشین از خلال استلزامات همنشینی زنجیرهای از عناصر ناهمگون نظیر جنگ، تحریم، کردارهای سیاسی و اجتماعی، مطالبات زنان و منازعات معرفت شناسانه، شرایط امکان این رژیم جدید حقیقت را در ابژهی بدن و ایجابیت آن بازسازی کند. این بازسازی به برهمکنش انبوه های از رویدادهای تاریخی حاضر در فضا و بالاخص فاکتورهای تغییردهندهی الگوی بار بیماریها درفضای پساجنگ مرکزیت میبخشد که با فراهم سازی شرایط اتصال کردارهای سیاسی و گفتارهای پزشکی درگرهگاه ایجاد شهر سالم و مدیریت بر آن و به میانجی ابداع قسمی جدید از سوژهمندی و حقیقت، سوژه های پساانقلابی را با راندن بههزارتوی آپاراتوسهای دولتی، منقاد و مطیع میسازند
this paper while drawing downward paths of the previous meaning-making apparatus through imperatives of the coexistence of a chain of heterogeneous elements such as war, sanctions, political and social factors, women's demands and Epistemological conflicts, tries to reconstruct conditions for the possibility of this new regime of truth in the object of the body and its positivity. This reconstruction gives centrality to the interaction of a huge number of historical events that present in the situation and especially the changing factors of disease burden pattern in the post-war space, which by providing the conditions for conjunction of the political actions and medical discourse at the junction of creating a healthy city and managing it and by inventing a new type of subjectivity and truth, make the post-revolutionary subjects docile and obedient by eject them into the labyrinth of governmt apparatus.
خلاصه ماشینی:
روش شناسي تحقيق از آن جايي که پژوهش فوق درصدد فهـم پـذيرسـازي شـرايط امکـان ايجـابيتي تکـين ٣ اسـت و مي کوشد لحظات برآمدن اين ايجابيت را به ميانجي اين پرسش دريابد که چرا بدن به يک مساله تمام عيار اجتماعي بدل شده است و چرا بدن هاي مان را اين گونه تجربه مي کنيم و نـه جـور ديگـري ؟، بـا نوعي بررسي تاريخ انديشه از خلال محتواهاي تاريخي – تجربي که ميشل فوکو نام هسـتي شناسـي تاريخي خويشتنمان را بر آن نهاده است (فوکو،١٣٩٣: ٤٧١)، ربط و نسـبتي وثيـق مـي يابـد.
سرمنشاهاي زايش عقلانيت جديد در کورسوي درخشش همين لحظات آشوبناک و در همجوشي با رشته اي از تحولات حـادث کـه تا اکنون عيان ساخته ايم ، تحولاتي همچون جنـگ ، دگرگـوني هـاي جمعيتـي و پيامـدهايش ، تـورم افسارگسيخته ، شورش هاي اقتصادي ، رويدادهاي سياسـي و منازعـات معرفـت شناسـانه ، بحـران در وضعيت و سرخوردگي ها و مطالبات زنان ، متصديان حاکم بر قلم رو پزشـکي نوشـتارهايي را در بـاب چاقي ، اضافه وزن ، چربي ، ديابت و توده بـدني بـه ويـژه بـا تمرکـز بـر منـاطقي نظيـر شـرق تهـران ، اسلامشهر و روستاهاي اطراف تهران و کشور که سرشت نماي آن ها فقر، حاشيه نشيني و معضـلات اجتماعي فرهنگي بود، منتشر کردند.
٤. فوکو، ميشل (١٣٩٧)، ديرينه شناسي دانش ، ترجمه نيکوسرخوش و افشين جهانديده ، نشر ني : تحليـل ديرينـه شـناختي شکل گيري هاي گفتماني را بر مبناي خاص بودگي شان در نسبت قرار مي دهد با کردارهاي ناگفتمـاني کـه آن هـا را احاطـه مقاله در پي مساحي ميدان وضعيت و شرايط برآمدن زنجيره اي از عناصر و پاگرفتن مفصل بندي هايي است که با شکل دادن به رژيمي سراسر جديد از حقيقت ، بدن پساجنگ و به طبع سوژه هاي جديدي را در تکينگي شان برمي سازند.