چکیده:
تبیین رابطه میان اصل عدم و استصحاب، هدف این تحقیق میباشد. تحقیق حاضر در پاسخ به این سوال است که میان اصل عدم و اصل استحاب چه رابطهای وجود دارد؟ و با روش جمع آوری کتابخانهای و با روش توصیفی و تحلیلی به این نتایج دست یافته است: اصل عدم به اعتبار عقل و سیره عقلا حجیت پیدا کرده است ولی استصحاب بوسیله روایات قوی و معتبر حجیت دارد و حالت سابقه در آن نقش اساسی دارد در حالی که در اصل عدم، حالت سابقه موضوعیت و معتبر نیست. اگر چه نتیجه و حکم اصل عدم و استصحاب عدمی یکی است و در هر دو، حکم به عدم شیء معین مشکوک الوجود میشود؛ ولی از چند جهت با هم با هم فرق دارند مثل شرایط و مقدم بودن اصل استصحاب بر دیگر اصول است. اصل استصحاب بر دیگر اصول ورود دارد و از اصولات قوی محسوب میشود ولی از زمره امارات محسوب نمیشود.
خلاصه ماشینی:
به عبارت دیگر حكم به عدم شىء مسبوق به عدم اصل عدم، حكم به عدم چيزى است كه قبلا نبوده، بعد از شك در اينكه آيا علتى آن را پديد آورده يا نه، زيرا همه چيزها (ماديات) سابقه عدم زمانى دارند؛ يعنى از نيستى و عدم پا به عرصه هستى و وجود گذاشتهاند؛ بنابراين، براى پيدايش هر چيز بايد علتى وجود داشته باشد، ولى نيستى و عدم، به علت احتياج ندارد.
عالمان و فقهاى مذاهب اسلامى استصحاب را به عنوان منبع و پايه شناخت پذيرفته و هيچ گونه اختلافى در آن ندارند و تنها اختلافى كه بين دانشمندان امامى و دانشيان مذاهب اهل سنت وجود دارد در اين است كه اماميه آنها را در رديف منابع اجتهاد يادآور نشدهاند، ولى علماى مذاهب اهل سنت آنها را در رديف منابع اجتهاد ذكر نمودهاند(شاهرودى، بی تا، ص423) و در اين كه استصحاب، اصل است يا اماره ميان اصوليان اختلاف نظر وجود دارد.
پس می توان گفت: عدم درلغت یعنی نبودن و نفی بودن است و اصل عدم در اصطلاح با تعابیری آمده است: برخی گفته اند: اصل، عدم هر چيزى است تا وقتى كه وجود آن ثابت شود.
برخی در مورد استصحاب فرموده اند: استصحاب قاعده اصولی است که در جایی می آید که یقین سابق و شک لاحق باشد.
برخی دیگر فرموده اند: استصحاب عدمى بر اين اصل، متكى است كه هستى هر چيزى محتاج دليل است و در صورت ترديد بايد عدم سابق را باقى دانست؛ به عبارت ديگر هر چيز حادثى مسبوق به عدم است.