چکیده:
<p dir="RTL">تاریخ شناخت انسان، از طریق چهره به پنج هزار سال پیش برمی‌گردد. چینیان هم دو هزار سال قبل از روی چهره پیشگویی می‌کردند. در بین فلاسفه و حکمای یونان، بقراط، ارسطو، افلاطون، رواقیون و جالینوس در زمینه شناخت چهره، نظریه‌هایی را ابراز داشته­اند؛ ولی نخستین برداشت علمی در زمینه شناسایی چهره توسط «یوهان لاواتر» دانشمند سوئیسی قرن نوزدهم صورت پذیرفت. در حوزه اسلام غزالی به این پدیده توجه داشت و به همین دلیل دانش را دو شاخه می‌پنداشت: یکی علوم «نظری» که از حقایق اشیا صحبت می‌کند و دیگر علوم «معامله» که رفتار انسان را مورد توجه قرار می‌دهد. ابن سینا، حکیم مسلمان هم، اعتدال را در جوارح انسان بررسی کرده و سخنی از پیامبر اعظم<sup>(ص)</sup>را مبنا قرار داده است که «اطلبوا حوائجکم عند حسان الوجوح». فارابی از آرای افلاطون و ارسطو میانگینی به دست می‌دهد و وجوه اشتراک آنها را بیان می‌کند. جوادی آملی عالم معاصر شیعی نیز به آیه شریفه قرآن توجه دارد که: «خلق‌السموات و الارض بالحق و صورکم فاحسن صورکم و الیه المصیر». در غرب، دانشمندان اروپایی و امریکایی قرن هجده و نوزده به اشکال ظاهری جمجمه توجه کرده­اند. آنها ساختمان فیزیکی بدن را مولود چگونگی رفتارهای جسمی تصور می‌کردند و خصوصیات انسان را از این طریق بیان می‌داشتند؛ تا جایی که «لمبرزو» پزشک و جرم‌شناس ایتالیایی رفتار مجرمانه را حاصل مبانی ژنتیکی تلقی می‌کرد. «یونگ» نیز برای شناخت انسان از طریق چهره، افراد را به درون‌گرا و برون‌گرا، استوار و نااستوار تقسیم می‌کند. «سیگودمک اولیف» روان‌شناس نامدار معاصر فرانسوی در پایان سده نوزدهم چهره را به «ماه چهر»، «درخت چهر»، «چهره نوری» و «آهن چهر» تقسیم کرد و علل آن را عوامل ذهنی و گوارشی می‌دانست. اما در ایران نخستین شخصیتی که به شناخت چهره توجه کرده، حکیم میسری است. حکیم در دانشنامه منظوم خود اندام، ارکان چهره و مزاج‌های افراد را عامل یا نشانه ویژگی‌های روانی و رفتاری قرار می‌دهد و پیرامون آن بحث می‌کند که در متن تحقیق به آن پرداخته شده است.</p>
خلاصه ماشینی:
"چند نمونه از شعر میسری در ارتباط با اجزای صورت و شناخت چهره : ١- چشم و ازرق چشم را بی شک همی گـوی که آنکس نیست جز بدگوی و بدخوی سیه چشمان نباشد جـز کـه بـد دل خداونـــد فراخـــی چشـــم جاهـــل و تنگــی چشــم ازرق را نشانســت کــه عشــق وی همیشــه بــر زنانســت و بی شرمست و بـدکردار و بـدخواه همــه گیتــی ز بــد مــردیش آگــاه و چشمانی که خـرد و تنـگ باشـد خداونــدش بــد و بــی ننــگ باشــد (زنجانی ،١٣٦٦،ص : ١٧) ٢- بینی وگر بینـی بـزرگ و ضـخم باشـد خداونـــدش قلیـــل الفهــــم باشـد ســر بینــی اگــر باریــک باشــد بــه فتنــه جـستن او نزدیـک باشـد بـــه بینـــی در درازی و نـــزاری نشان باشـد که آن کـس کــار زاری (زنجانی ،١٣٦٦) ٣- پیشانی به پیــشانی درون گـر چیـن نبـاشد مخاصــم باشــد و بـی کیـن نباشــد وگــرپیـشانیی ، بینـی و چون تنگ بدان کان جـاهلست و نیـست فـرهنگ وگرجبهه بزرگ و غند(جمع شده )باشد خداوند بلید(کودن ودیریاب ) وکند باشد (زنجانی ، ١٣٦٦) ب- محتوای دانشنامه حکیم میسری اثر، شامل اطلاعات پزشکی ، داروسازی و ابزار و اصطلاحات فرعی مـرتبط بـا پزشکی است و اطلاعات وسیعی از هویت پزشکی ایرانی ، حدود هزار سال پیش را در اختیار می گذارد، آنچه در این دانشنامه مورد توجه حکیم میسری قرار گرفته به شرح زیر است : ابزار پزشکی مانند: فلیته ، میل .
» (ساعتچی ،١٣٧٧، ص ٢٩٣) این طبقه بندی می توانست پایه طبقه بندی سنخ های بدنی و مطابقت آن با سنخ هـای روانی باشد در همان دوران روان شناسی به نام ویلیـام شـلدن William Shilden) ١٩٧٧-١٨٩٩) نظریه دقیق تری ارائه داد، از نظر او «ساختمان سرشتی انسان مهم ترین علت ایجاد و تکامل رفتار بشر است و میان چگونگی ساختمان بدن و رفتار آدمـی و اهمیت عوامل زیستی و ارثی در تشکیل و تحول شخصیت رابطه قطعـی وجـود دارد."