چکیده:
همواره بحث از جمعیت، و بررسی آثار و پیامدهای آن از جمله مباحث مهم و جذاب بوده است. در مقاطعی از تاریخ کشور ما، سیاست دولتمردان بر فزونی جمعیت و در مقاطعی دیگر بر کنترل و کاهش آن بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بحث کنترل جمعیت به یک سیاست راهبردی تبدیل شد. نتیجة آن سیاست، امروز به بار نشسته و جامعة ایران را با معضل گسل و گسست نسلی، و پیری مفرط جمعیت مواجه ساخته است. از اینرو، امروز تأکید مسئولان امر بر فزونی جمعیت و دست شستن از سیاست کنترل جمعیت میباشد. به نظر میرسد، این موضوع و اتخاذ سیاست پیشگیرانه، نیازمند توجه به زیرساختهای نهادی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، ساختاری، زمینهای، و امکانات، ظرفیتها، محدودیتها و مؤلفههای فرهنگی، دینی و اجتماعی است. به یکباره نمیتوان فزونی جمعیت را امری ناپسند و کنترل آن را امری مطلوب تلقی کرد و یا بهعکس.این مقال، با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی به واکاوی سیاست کنترل جمعیت و آثار و پیامدهای آن میپردازد.
Population control and its consequences have always been important and attractive issues. In some junctures in the history of our country، statesmen have focused on population increase and in others on population control and its decrease. After the victory of Islamic Revolution، the population control became a strategic policy the result of which is the problem of generation gap and extremely senescent population. Therefore، statesmen now emphasize on population increase and abandon the policy of population control. It seems that this aim as well as adopting preventive policy to achieve it necessitates attention to institutional، cultural، social، economical، structural، and contextual infrastructures along with cultural، religious، and social facilities، capacities، limitations، and components. Population increase cannot instantly be considered a bad policy and population control a good one or vice versa. Using an analytical approach and documentary review، the present paper explores the policy of population control and its consequences.
خلاصه ماشینی:
"در این زمینه از یکسو، از آسیبهای اخلاقی و تربیتیای که متوجه خانوادههای کمجمعیت، بهویژه تک فرزندی است، غافل میشویم و از سوی دیگر، به منافع و فوایدی که در خانوادههای پرجمعیت وجود دارد، توجه نکردهایم؛ زیرا ترکیب رفاه و تک فرزندی، خود مقولهای است که میتواند موجب بروز مشکلات فراوانی شود؛ زیرا کودکان در خانوادههای کم جمعیت، به ویژه تکفرزندی، همواره با سلسله خواستها و انتظارات بیپایانی رشد میکنند که همه یا اکثر آنها برآورده میشود.
اما باید به این نکته توجه نمود که افزایش جمعیت برای کشورهای در حال توسعه ـ که نرخ کنترل جمعیت ثابتی دارند ـ به دلیل مصرف بالا، و اینکه مصارف آنها در حد مسرفانه است، چنین جوامعی را با بحرانهای خاصی نظیر بحرانهای زیستمحیطی، پیری جمعیت، و پدیدة سالخوردگی روبهرو کرده است.
به نظر میرسد، با نگاهی خوشبینانه و منصفانه، باید پیامدهای مزبور در جوامع توسعهنیافته،که اتفاقا پرجمعیت و یا دارای رشد جمعیتی بالا هستند، را نه در عامل جمعیت، بلکه در عواملی دیگر ردیابی کرد که نقش جمعیت در این زمینه کمرنگ است؛ زیرا از منظر جامعهشناختی عواملی چون مرگ و میر، به ویژه کودکان، جنگها و مناقشات، کمبودها، فقر، عقبماندگی، بزهکاری و انواع آسیبهای اجتماعی، ناشی از آثار، یا لوازم گسترده مدرنیته و تحولات مربوط به زندگی، سن ازدواج، مسایل اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و معیشتی و..."