چکیده:
برابر بند الف مادهی 201 قانون مجازات اسلامی، حد سرقت در مرتبهی اول قطع چهار انگشت دست راست سارق است. شاطبی بر آن بود که فهم مفسران از کتاب و سنت نباید با اغراض اصلی شارع نظیر حفظ «جان، مال، عقل، نسل و دین» معارض شده و منجر به تضییع این مقاصد گردد. برخی از فقهای معاصر، مانند ابوالقاسم گرجی با تعمیم مقاصد شارع به «عدالت» و «اصلاح جامعه» مبنایی را معرفی کردند که براساس آن، برداشت لفظ مدار از ظاهر آیهی 38، سورهی مائده؛ یعنی قطع فیزیکی دست سارق، قابل بازنگری خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"سئوالی که طرفداران قانون مجازات اسلامی باید به آن پاسخ دهند این است که چرا با وجود آنکه واژهی «قطع» در زبان قرآن دارای معانی گوناگونی است، اصرار عجیبی در ثابت دانستن معنای «قطع» در جدا ساختن فیزیکی دست از بدن دارند؟ قطع فیزیکی دست دزد، نشانگر فرهنگ پیشرو و متعالی قرآنی نیست، بلکه به دلایل تاریخی فقط جزیی از فرهنگ جاهلی بوده است.
چرا «قطع ایدی» را به معنای «کف ایدی»؛ یعنی «منع کردن دست دزدان از مال مردم ندانیم»؟ مشکل دیگر قانون مجازات اسلامی این است که اگر واژهی «قطع» به معنای «جدا ساختن فیزیکی» باشد، پس باید قائل به نامعقول بودن معنای این آیه شد: «فلما سمعت بمکرهن ارسلت الیهن و أعتدت لهن متکا و ءاتت کل واحده منهن سکینا و قالت اخرج علیهن فلما رأینه أکبرنه و قطعن ایدیهن و قلن حاش لله ما هذا بشرا ان هذا الا ملک کریم» (یوسف، 31) یعنی «زمانیکه (زلیخا) ملامت زنان مصری را دربارهی خود شنید به سراغشان فرستاد و (از آنها دعوت کرد) برای آنان بالش و تکیهگاهی گذاشت و به دست هر یک کاردی داد و در این موقع (به یوسف) گفت به مجلس این زنان درآی، چون (زنان مصری) یوسف را دیدند او را بزرگ شمرده و دستهای خود را (به جای ترنج) بریدند و گفتند: «این(پسر) نه آدمی است، بلکه فرشتهای بزرگوار است»».
4ـ پیشنهاد میشود بنابر نظر کارشناسان امور کیفری و جامعهشناسی هر روشی که ناهنجاریهای کمتر داشته و در اصلاح فرد و جامعه مؤثرتر میباشد و قادر است از میزان این جرم (سرقت) بکاهد، بهجای مجازات خشن و بیفایدهی قطع دست که به یقین مخالف مقاصد اصلی شارع است، استفاده شود."