خلاصه ماشینی:
"در حقیقت،این منش فکری شیلر او را به این نتیجه رهنمون شد که انسان مدرن برای متحول کردن ساختار جامعه به هیچ وجه در وضع مناسبی قرار ندارد،زیرا صرفا در پی برآوردن نیازهای مادی زندگی خویش است و به جای آن که خود اندیشه کند،باورها و اعتقادات و قواعد و احکام را از دولت و کلیسا میگیرد.
» )061:1991 prahS( اما اکنون این پرسش به میان میآید که آموزش زیباشناختی چگونه نفوذش را بر اخلاقی شدن افراد و توسعهی اصلاحات و رویکردهای سیاسی اعمال خواهد کرد؟برای ارائهی پاسخی در خور ابتدا تبیین ارزش هنر از نظر شیلر ضرورت مییابد.
او با توجه به نیروها و تمایلات مختلف درونی انسان که امکان دستیابی به این تجربهی ناب را غیرممکن میسازد میگوید:«والایی یک اثر هنری صرفا میتواند در ارتباط آن با آرمانهای نابا زیباشناختی باشد،و با وجود تمایل انسان برای ارتقاء آزادانهی هر هنری بدان آرمان،انسان اثر هنری را در حالتی خاص و سمتگیری متناسب با آن به حال خود رها میکند»(شیلر 1385:140).
ممکن است چنین احساسی با دیدن انسانی دیگر که بر طبایع حیوانی و تمایلات خویش غلبه میکند به انسان دست دهد،به ویژه هنر تراژدی که میتواند مناسبترین راه برای برانگیختن احساس والای پویا9باشد )771 671:6991 nitraM( شیلر در تبیین کارکرد هنر در قلمرو اخلاق،مخصوصا هنر دراماتیک،از نظر کانت در مورد«والایی»بهره گرفت.
اما این بدان معنا نیست که تصور شود نمایشنامهها باید دربر گیرندهی موضوعات اخلاقی باشند،بلکه نظر شیلر معطوف به همان کارکرد آموزشی هنر است که موجب شهود و آگاهی انسان و به خود آمدن او میشود(هارلند 1385:68)."