چکیده:
با پیدایش نظامهای فکری در میان مسلمانان، تفسیرهای مختلفی از اعتقادات از جمله «انسان» و «کمال انسانی» صورت پذیرفت که در علوم مختلفی قابل طبقهبندی است. اصطلاح «انسان کامل» را نخستین بار ابنعربی وضع کرد. وی توانست آن آموزه را به صورتی تفسیر نماید که «نظریة انسان کامل» از آن دربیاید. جهانبینی ابنعربی بر دو اساس استوار است: یکی حق سبحان و دیگری انسان کامل. این نظریه نیز به نوبة خود نقش مهمی در آشکار شدن زوایای مختلف آموزههای دیگری مانند «ولایت» در عرفان داشته است. ملاحظه خواهد شد که در بسیاری از مواقع، انسان کامل معنای دقیقتری یافته است. در این مقاله انسان کامل از منظر ابنعربی را بررسی و تحلیل، و ضرورت انسان کامل در هر زمان را از نظر ایشان واکاوی نمودهایم. ابنعربی با ابتکار خویش با تلفیق نگاههای متعدد عرفانی و گاه حدیثی توانست با جاری ساختن عرفان نظری به صورت نظام پایهای برای تفسیر مفاهیم متعدد عرفانی به کار گیرد و ضرورت انسان کامل را تبیین نماید. نیز شناخت دقیق و عمیق انسان کامل از منظر ایشان، نیازمند معرفت نسبت آن با سایر عناصر نظاممند مباحث نظری ابنعربی است.
خلاصه ماشینی:
"ابنعربی پس از بیان اینکه در همه جهان تنها انسان کامل است که دارای ویژگی منحصر به فرد جامعیت است، چنین استدلال میکند: ابلیس جزئی از عالم بود که این جامعیت برای او حاصل نشده بود، و به همین دلیل آدم خلیفه بود.
ابنعربی دربارة خلافت انسان کامل و اینکه چرا خلافت در زمین واقع شد و در آسمان تحقق نیافت، میگوید: خدای سبحان هیچ اسمی از اسمای خود را نام نبرده است، مگر اینکه برای انسان بهرهای از تخلق به آن اسم قرار داده است که به اندازه لیاقت و شأن خود با آن اسم ظاهر گردد، لذا عدهای بر همین معنا حمل کردهاند حدیثی را که از پیامبر(ص) رسیده است «ان الله خلق آدم علی صورته؛ خداوند آدم را به صورت خود آفریده است» (ابنعربی، 1418: 1 / 124).
ابنعربی با دو بیت زیر، این دو ویژگی انسان را بهطور مجمل بیان میکند: فإنا اعبد حقاوانا عینه فاعلم وان الله مولانااذا ما قلت انسانا (ابنعربی، 1370الف: 143) یکی از ادلة اثبات وجود انسان کامل از نظر ابنعربی این است که اولا: موجودات عالم هر کدام مظهری از مظاهر حق تعالی هستند و هر اسم خدا مظهری میطلبد؛ سر ایجاد عالم نیز حب الاهی به ظهور و بروز ذات، و به عبارت دیگر، رؤیت جمال و کمال خویش، به همة اسما و صفات خود، در آینه غیر است (ابنعربی، 1370الف: 48)؛ یعنی خود را در کون جامع مشاهده نماید."