چکیده:
ابنعلقمی واپسین، قدرتمندترین و باکفایتترین وزیر شیعی آلعباس بود که طی چهارده سال وزارتش، با دوراندیشی سعی کرد با سازش و ایجاد روابط دوستانه با مغولان، مانع از یورش آنان شود؛ ولی این تلاشها بهدلیل نادانی خلیفه و کینهورزی برخی درباریان و دشمنان ابنعلقمی ناکام ماند. در نتیجه سیل عظیم سپاه مغولان بهراه افتاد و دولت خلافت را ساقط کرد. این در حالی است که تعدادی از مورخان سعی کردند حقایق را وارونه جلوه دهند و ابنعلقمی را خائن و همدست مغولان و مسبب سقوط خلافت عباسی قلمداد کنند. ابنعلقمی علاوهبر شایستگی سیاسی، دانشمند و ادیبی توانا و پشتیبان علما و اندیشمندان بود. وی چند ماه پس از سقوط بغداد در همان سال 656ق از دنیا رفت؛ ولی همچنان تا به امروز در مظان اتهام قرار دارد.
خلاصه ماشینی:
1 بنابه همین روایات، هولاکو در آغاز بهدلایلی ازجمله شهرت استحکامات بغداد، قدرت و انبوه سپاهیان خلافت و سوابق شکست مغولان در برابر عباسیان در سالهای پیشین،توجه چندانی به درخواست ابنعلقمی نکرد؛ ولی دراثر رسیدن فرستادگان پیدرپی ابنعلقمی که همگی پنهانی و مخفیانه، تا حدی که بعضا پیام وزیر شیعی را روی پوست سرآنان نوشته شده و پس از روییدن موهایشان به نزد هولاکو فرستاده میشدند و دستور قتل آنان نیز در همان پیام قید میشد، 2 مبنیبر تضمین پراکنده کردن سپاه خلیفه و ایجاد تمهیدات لازم برای گشودن بغداد، ازجمله کشیدن نقشه شهر و ارسال آن 3 ازسوی ابنعلقمی 4 و هولاکو پس از مشورت با خواجه نصیرالدین طوسی که او را همان؛ ابنعمید، اخبار الایوبیین، ص45؛ منهاج سراج، طبقات ناصرییا تاریخ ایران و اسلام، ج2، ص191؛ هندوشاه، تجارب السلف، ص357؛ بیبرس منصوری، زبدة الفکرة فی تاریخ الهجرة، ص39؛ یونینی، ذیل مرآة الزمان، ج1، ص87؛ وصاف الحضره، تحریر تاریخ وصاف، ص16؛ ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، ج3، ص 233؛ نویری، نهایة الارب، ج27، ص382؛ابنوردی، تاریخ ابنالوردی، ج2، ص280؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج1، ص184؛ ابنشاکر، عیون التواریخ، ج20، ص 132 و 194؛ همو، فوات الوفیات و الذیل علیها، ج 3، ص 253 ـ 252؛ غسانی، العسجد المسبوک، ص626؛ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج5، ص612؛ عینی، عقد الجمان، ج 1، ص 171 ـ 170؛ ابنتغری بردی،المنهل الصافی، ج 7، ص 48؛ همو، النجوم الزاهره، ج 11، ص 32؛ میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج 5، ص 4026؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 467 ـ 466؛ خواندمیر، دستور الوزراء، ص100؛ بامخرمه، قلادة النحر، ج5، ص244 و 284؛ دیاربکری، تاریخ خمیس، ج2، ص376؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج2، ص 442 ـ 441؛ ابنعماد، شذرات الذهب، ج5، ص270؛ ذهبی، العبر، ج5، ص225؛ همو، تاریخ الاسلام (حوادث و وفیات 660 ـ 651ق)، ص34؛ همو، سیر اعلام النبلاء، ج 23، ص180 و 362.