چکیده:
تااواخر ۱۹۶۰ موج مسلط در مطالعات ورویکردهای
توسعه. رهیافت توسعه گرایی کلاسیک بود.براساس این
رهیافت. توسعه جنبهای کمیت گرا به خود گرفت؛ جنبهای
که با تعصب و قوم محوری متاثر از تجربه تاریخی غرب
داعیه تعمیم و جهان شمولی را داشت. این ادعا تا آنجا پیش
رفت که برخی از توسعه گرایان کمیت گرا مانند روستو
ار گانسکی و ادواره شیلز با چرخشی به گذشته تاریخی
غرب و پیش بینی تحولات بعصدی آن در آینده الگویی
یکسان انگارانه از سرنوشت تاریخی تمام جوامع ارائه
دادند؛ و برهمان اساس بانگرشی تجویزی توصیه کردند
که اگر کشورهای جهان سوم بخواهند به توسعه دست
یابندء میبایست تمامی مراحل تجربه تاریخی غرب راطی
کنند. در اواسط دهه ۱۹۷۰ برهمگان مسلم شد که
تعمیمهای ناروای توسعه گرایان کلاسیک. قابلیت. کارایی
و آثربخشی لازم راندارد.
براین اساس, نگرش جدیدی در مطالعات توسعه مطرح
شد که از لحاظ روش شناسی, معرفتشناسی و
جامعهشناسی با دهه قبل کاملا متفاوت بود. چنین نگرشی -
همان طور که خواهیم گفت -بستر و زمینههای مساعد
خاص گرایی در توسعه را فراهم آورد که «تقویت مدیریت
محلی در توسعه پایدار شمهری» یکی از دستاوردهای آن
محسوب میشود.همان طور که میدانیم» در سالهای دهة ۱۹۶۰ توسعه
گرایان کلاسیک با توسل به روشهای رایج در علوم اثباتی
برآن شدند که موضوعات علوم اجتماعی را نیز مورد مطالعه
قراردهند. در روش اثباتی» برقطعیت.علیت. پیشبینی.
تعمیم» پایایی و روایی شاخصها تا کید فراوان شده است.
ترویج چنین موّلفههایی در مسائل اجتماعی مشکلات و
مسائل فراوانی را به وجود آورد. مهمترین مسئله در این
نکته نهفته بود که در علوم دقیقه میان فاعل شناسا و موضوع
شناخت تباین کامل برقرار بودء درحالی که در علوم اجتماعی
سنخیت و تشابه در جای تباین قرار گرفته بود.براین
اساس با زگشتی به تاریخ آغاز شد که بر تفاوتهاء ویژگیها
و زمینههای متمایز و خاص جوامع تاکید داشت. حاصل
ترویج چنین نگرشی در توسعه پایدار شهری درعرصه
مدیریت و جلب مشار کت مردمی «تقویت مدیریت محلی »
بود که در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
"لازمه عدم تمرکزتفویض اختیارات اداری-سیاسی از مرکز به پیرامون است و مبادی تأسیس قدرت در مدیریت محلی نیز باید برریشههای محلی استوار شده باشد تا بتواند مشروعیت لازم را کسب کند.
پیششرطهای اصلی تحقق عملی مدیریت محلی،که لازمه توسعه پایدار شهری نیز به شمار میآیند در اینموارد خلاصه میشوند:1-توانایی فنی و مدیریتی حکومت محلی؛2-مشروعیت سیاسی در تصمیمگیری؛3-دسترسی به منابع؛4-دارا بودن چارچوب حقوقی14.
سؤالی که مطرح میشوداین است:اولا،چه علل و عواملی موجب مسلط شدن گفتمان توسعه پایدار در متون و پژوهشهای مربوط بهتوسعه شده است؛ثانیا،چه ارتباطی میان حکومت محلی و توسعه پایدار شهری وجود دارد؟ برای پاسخ به پرسش اول،لازم است زمینههای اقتصادی-اجتماعی و کالبدی تحول در شهرها-به ویژهدر کشورهای در حال توسعه-مرور گردد،تا آنگاه علل پدیدار شدن توسعه پایدار از بطن آنها استخراج شود.
برایپاسخ به پرسش دوم،بایستی کارایی و اثربخشی اتکاء به حکومت محلی در تحقق توسعه پایدار شهری موردبررسی قرار گیرد؛بدین معنی که با توجه به ملاحظات روششناختی که مطرح شد،هویت محلی تبیینکننده نیازها و خواستههای محلی از یک طرف و تقویت کننده مشارکت محلی از طرف دیگر است و مدیریت محلی نیزبر همین مبانی استوار میشود که میتواند استفاده بهینه و مطلوب از منابع محلی را در راستای تحقق توسعه پایدارشهری فراهم سازد.
بر این اساس بود که در اواخر دهه 1980 با فراگیری جهانی شدن،پست مدرنیسم و محلیگرایی،نگرش تاریخی و خاصگرایی در توسعه شهرها مطرح شد و اجماع نظر بر اینقرار گرفت که مدیریت محلی به شرط دارا بودن شرایط واقعی تکیه بر هویت محلی،درک صحیحتری ازحکومت مرکزی در شناخت منابع،بسیج نیروها،کسب مشروعیت و اعتماد سیاسی خواهد داشت و بهتر میتواندارکان توسعه پایدار شهری را متحقق سازد."