خلاصه ماشینی:
"کربی در این چارچوب الگویی پیشنهاد میکند ونگاه را در حکم بخشی از عرصهای تعیین میسازد که مرزهایجغرافیایی منعطفی دارد،مرزهایی که ساکنان این عرصه حدو حدود آنها را تعیین کردهاند: از نظر من نگاه نه بر وسیلهای قدرتمند اشاره دارد و نه برعرصهای برای بازی نامحدود،بلکه در عوض به طورگرافیکی چیزی را تصویر میکند که هنگام همجواریجنسیتها رخ میدهد،تصویری از شکلهای مکمل استکه از طریق فرهنگ برای شکلگیری ذهنیتهایشان ترسیمشده است.
فیلمهای جادهای به چه معنایی فضاهایمرزشکنی شده را میسازند؟با توجه به ارتباط میان نگاه خیرهو هیستری مردانه دشوار نیست که استدلال کنیم فیلمهایجادهای از طریق لایههای خاطرات سرکوب شده به طورنمادین حرکتی را نشان میدهد.
» در ادامه نشان میدهیم که وسیله در حکم سلول زندانسراسر بین و جاده به عنوان نقطه گریزی خطی،استعارههایفضای سفر را پدید میآورد که به نوبه خود هویت سیاسی مرد بودن را میسازد.
به معنایی این دیدگاه فیلم تازه است که هویتهمجنسگرا را تأیید میکند و در عین حال طبیعی بودنپدرانگی نسبت به همان جنس را نشان میدهد.
او در سراسر فیلم به دنبال عشق مادر است وآن را در جادهای تجسم میکند که به شکلی نمادین این نقاطامنیت را نشان میدهد ولی نمیتواند آنها را فراهم آورد.
اسکات و مایک دو شکل از مردانگی را به نحوی کاریکاتوری نمود میدهند که یکی از آنها نفرت توام باوسواس به پدر و دیگری عشق به مادر و معصومیتاز دست رفته است.
البته اسطورههای متضاد آزادی،تحرکپذیری و جنسیتدر فیلمهایی مانند پریسیلا امکان بالقوه مردانگی رهاییبخشرا مطرح میسازند ولی این وضعیت راه به جایی نمیبرد ولیاین فیلمها از طریق نگاه ساختاردهی شدهاند که نه فقطمردسالارانه بلکه بیتحرک است."