خلاصه ماشینی:
"رابرت کولکر با بیان این که«غم ماندگار این مردآگاهی یافته که به قصد،و حتا به شکل عملی قهرمانانه،خودرا از وسوسههای خشونت زندگی خانوادگی دور میکند»عمل تراویس را نوعی رهایی و رستگاری میبیند ولی تیموتیکوریگان معتقد است که این عمل نشان میدهد که چطور دردهۀ هشتاد،بحران سویژکتیویته مذکر به چنان اوجی رسیدکه«فیلمهای جادهای غالبا مذکر تبدیل میشوند-چه برایتولیدکنندگان و چه برای تماشاگرانشان-به فیلمی علمیتخیلی که به لحاظ تاریخی غیر قابل فهماند».
وقتی دیوید به جای ارتقای درجه،که رویآن حساب کرده بود،به نیویورک منتقل میشود تا برایکمپانی موتور فورد که شرکتش به تازگی کارهایشان رابه عهده گرفته کار کند،دلشکسته استعفا میدهد املاکاشرا تبدیل به پول نقد میکند،کانتینری آخرین مدل میخرد وقسم میخورد که همچون قهرمانان ایزی رایدر-فیلم مقدسجوانیاش-با همسرش لیندا در جاده زندگی کند.
ترس برادر درخود فرو رفته چارلی،ریموند(با بازی داستین هافمن)ازهواپیماهایی که شرکتهایشان حتا یک سقوط هم درگذشته داشتهاند دلیلی تقریبا منطقی برای به جاده زدن آنهابرای عزیمت به لس آنجلس فراهم میکند و در جاده است که چارلی روح حقیقی جادهای خود را بروز میدهد.
بنبست» جان سایمون در بررسی رین من مینویسد:«این فیلم،یک اث جادهای کمیک را با فیلمهای رفاقتی تلفیق میکند(آیا این دو هنوز دو ژانر مختلفاند یا با هم تلفیق شدهاند؟)»با ساخته شدن سه فیلم یاد شده در دورهای کوتاه مدت،جایتعجب نیست که به نظر رسید یک ژانر تلفیقی جدید جوانهزده است.
وقتی این دریافت به آگاهی فرهنگی عمومی راه یافت،نارضایتی موجود در فیلمهای جادهای-رفاقتی هالیووددهههای هفتاد و هشتاد که گروه دو نفره مردانی سفیدپوستو ناهجنسخواه را تا پایان فیلم دنبال میکردند،در دهۀ نودتبدیل شد به نارضایتی از شروع چنین سفرهایی."