خلاصه ماشینی:
"بنابراین مسئلهای که در این مقاله مد نظر قرار میگیرد بیشتراین است که چگونه فیلم جادهای ظاهرا بیغرضی مثل در یکشب اتفاق افتاد میتواند خود را بیشتر درگیر مجموعهای ازمسائل سیاسی بزرگتر از خود کند تا گرایشات و سلیقۀ سینماییشخص هیتلر(در واقع مقاله بیشتر در مورد تشخیص سلیقه او بهوسیله کاپر است،و اصلا چه اهمیتی دارد که پیشوا پنهانی باکلارک گیبل همذاتپنداری میکرده یا نه؟)از همین رو در اینمقاله بیش از هر چیز فیلم جادهای را به مثابه امری سیاسی،دروسیعترین معنای این واژه،لحاظ خواهم کرد.
8اینجا رویدادهای جاده به این دلیل حائز معنامیشوند که همیشه در آن واحد در دو جهت حرکت میکند: پیش رفتن(کولبرت از تولهای لوس به زنی بالغ و گیبل ازخالیبندی مست به مردی مسئول تبدیل میشود)همان پسرفتن است(شب زفاف به ترومپتی اسباببازی نیاز دارند،بنابراین حقیقت رویدادها،حقیقت عشق و معاشقه،درکودکی آنان است،در همیشه در آغاز راه بودنشان).
همانطور که در دیگر فیلمهای مورد اشاره دیدیم،فیلمهیچکاک نیز حول محور خاطرهای معین میگردد که اساساز دو نوع است:اول خاطرهای که روح را تسخیر میکند،آهنگی که اصلا نمیتوان از سر بیرونش کرد(دونات درسراسر فیلم آن را با سوت میزند که بالاخره باعث آزردگیکرول میشود)و بهدرستی به مردم و فرهنگ آنها تعلق دارد(بنابراین تماشاخانه منبع و منشأ خاطرات عامه است)؛و دومخاطرهای خصوصی و دزدیده شده،نوعی منبع اطلاعات کهنهایتا جان مردم را به خطر میاندازد(جاسوسان نقشه وطرحهای موتوری بیصدا برای هواپیما را«دزدیدهاند»و اینسکوت در تقابل با موسیقی و مردم قرار میگیرد)."