خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) سرچشمههای نشانهشناسی سینما رابرت بورگواین،سندی فیلترمن لوییس ترجمهی احسان نوروزی پیدایش نشانهشناسی به مثابهی مطالعهی نشانهها،دلالت و نظامهای دلالتمند،باید در زمینهایوسیعتر،یعنی کل ماهیت تفکر معاصر که به زبان گرایش دارد،بررسی میشود اگرچه هزاران سال استکه زبان ابژهای تفکر فلسفی شده است،ولی به تازگی است که زبان،الگویی بنیادین و کلیدی حیاتی برایذهن و برای کاربردهای هنری و اجتماعی،و در واقع برای کل وجود بشری ارائه کرده است.
سرچشمهیزبانشناسی،به معنای واقعی کلمه،به سنت فلسفی غربدر باب تصور مربوط به زبان و رابطهی میان چیزها و لغاتبازمیگردد و فیلسوفان پیش از سقراط در یونان،مسألهیعلت نشانهها را مطرح میکنند و بهطور مثال به این پرسشمیپردازند که آیا میان نامها و چیزها رابطهای مستقیم وذاتی برقرار است یا این که این رابطه به شکل اجتماعی،تعریف شده و توافقی است.
نخستین فیلسوف مدرنی که اصطلاح نشانهشناسی را بهکار برد،جان لاک بود که در«مقالهای پیرامون فهم بشر»(1960)به Semiotike یا نظریهی نشانهها اشاره کرد؛فعالیتی که متوجه ماهیت نشانههایی است که ذهن برای فهمچیزها یا شرح دانشش از آنها استفاده میکند.
»این تعریف همانطور که امبرتو اکو نشانداده است،به عنوان بخشی از تعریف نشانه،تنها بیانگرخاصیت عدم است و ویژگیهای انتشار تلویحی یا تولیدشدن مصنوعی را نشان میدهد و از معنای تلویحیذهنگرای تعریف سوسور گریزان است؛تعریفی که نشانه راهمچون ابزار ارتباطی میان دو انسان که برای بیان یا برقرایارتباط است،فرض میگیرد.
سوسور همچننی تأثیرگذارترین تعریف از نشانه در سنتنشانهشناختی را به دست میدهد؛او نشانه را به عنوانوحدت یک شکل که دلالت میکند-دال-و ایدهای کهدلالت میشود-مدلول-در نظر میگیرد."