چکیده:
این مقاله مهم ترین رویکردهای جامعه شناختی در باب ماهیت معرفت علمی را مورد بررسی قرار می دهد. جامعه شناسان قدیم علم به ارایه یک رویکرد عقلانی درباره معرفت علمی پرداخته اند. براساس این رویکرد عقلانی یا دیدگاه معیار، علم یک پدیده عقلانی، همگانی، غیراجتماعی و بی تاثیر از علایق اجتماعی و فرهنگی است. دیدگاه های جدید جامعه شناسی براساس یک نوع معرفت شناسی نسبی گرا (فرهنگ گرا)، معرفت علمی را دارای ماهیت فرهنگی و اجتماعی می دانند. در نتیجه، استعاره معرفت علمی به مثابه «آیینه طبیعت و واقعیت» از میان برداشته شد و بنابراین اساس دیدگاه معیار درباره علم زیر سوال رفت. جامعه شناسان جدید علم با شعار «علم به مثابه فرهنگ» اظهار می کنند که معرفت علمی همواره جزئی از فرهنگ بوده ودر بیرون از فرهنگ نمیتوان مقام و جایگاهی برای آن تصور کرد. به بیان دیگر علم به عنوان یک رویه اجتماعی احتمالی، پایه و مبنای مطمئنی در واقعیت ندارد بلکه باید آن را به عنوان یک فعالیت کاملا اجتماعی-فرهنگی شناخت که پیوند اساسی با ارزش ها و ایدئولوژی های اجتماعی دارد. صاحبنظران جامعه شناسی معرفت علمی و طرفداران جنبش های سیاسی-اجتماعی منتقد علم (همچون فمینیست ها) ازجمله مهم ترین نمایندگان رویکرد فرهنگی اند که به بیان دیدگاه ها و نظریات آنها می پردازیم. در بخش پایانی مقاله رویکرد فرهنگی مورد نقد وبررسی قرار می گیرد.
This paper contributes to the appraisal of the most important sociological approach about the nature of scientific knowledge. The classic sociologists of science have presented a “rational” approach about scientific knowledge. According to this “rational” or “standard” approach، science is a rational، common، asocial phenomen، that is without effect from social and cultural interests. New sociological views based on “relative (cultural) epistemology” consider a cultural and scientific nature for scientific knowledge. Then، the idiom of “scientific knowledge” as “mirror of nature and reality” passed over and standard view went in doubt. New sociologists of science with slogan “science as culture” suggest that scientific knowledge is always part of culture and can't be imagine any status for it out of culture. On the other hand، science as a social and contingent practice doesn’t have certain base in reality and it must be considered as a compeletly social-cultural activity، that has basic connection with values and social-cultural ideologies. The theorisians of “sociology of scientific knowledge (SSK)” and followers of social-political movements that criticize science، are some of the most important represent of this cultural approach that we describe their theories. At the end، cultural approach will be criticized.
خلاصه ماشینی:
"پس با این سوال پژوهشی مواجهیمکه"مهمترین رویکردهای جامعهشناختی در باب معرفتعلمی کدامند و جامعهشناسان جدید علم،چگونه برایمعرفت علمی ماهیتی فرهنگی و اجتماعی قایل میشوند؟" به نظر میآید این تغییر موضع از رویکرد عقلانی به رویکردفرهنگی درباره علم،پیامد نوعی چرخش فرهنگی در مبانیمعرفتشناسی جامعهشناسی علم است.
بنابراین جامعهشناسان معرفت علمی به ارائه دیدگاه جدیدیدرباره علم میپردازند که در آن،مفهوم علم دیگر تک بعدینیست بلکه چندبعدی است و این مفهوم چندبعدی ازکشمکش اساسی بین شکل جهانی ادعاهای علمی و زمینهخاص اجتماعی و انسانی آنها نشات میگیرد.
بنابراین آنها سعی کردند تا اصل تفاوت بینزمینه توجیه5و زمینه اکتشاف6را از اعتبار ساقط کرده و اعلامنمایند که عوامل اجتماعی میتوانند در هر دوی این زمینهها(و نه صرفا زمینه اکتشاف)وارد شوند و موثر واقع گردند[28-26]،در اینجا لازم است تا دو زمینه از فعالیتعلمی توضیح داده شوند:زمینه توجیه یا"داوری علمی"بهفعالیتهای عقلانی و تجربی دانشمندان برای اثبات و یا تأییدادعاهای معرفت علمی مربوط میشود.
نکته آنها این است که دانشمندان در مباحثه تمایلدارند که در مورد طرف دیگر گفتگو کنند و هر دو جانب ازدو مجموعه یکسان برای توصیف عملکردهای خود و طرفدیگر استفاده میکنند:هرطرفی تمایل دارد عملکرد خود را(1)- Scientific discourse (2)- Gilbert (3)- Mulkay (4)- Empiricit repertoire (5)- Contingent repertoire (6)- Agency با استفاده از ذخیره کلامی تجربهگرا به گونهای توصیف کندکه به نظر غیر شخصی و علمی بیاید؛و عملکرد رقبای خود راتوسط ذخیره کلامی احتمالی توصیف کند تا شخصی،غرضآلود و غیر علمی جلوه کند."