خلاصه ماشینی:
"سیوطی از درمیان کسانی که به این امر توجه داشتهاند،به چند نام اشاره میکند:ابوجعفر ابن زبیر، معلم ابوحیان،که کتابی در همین موضوع نیز به رشتهء تحریر درآورده است8؛ابوبکر ابن عربی که از بیتوجهی مردم به علم المناسبه در رنج بود؛ابوبکر ابن نیشابوری،که به علمای بغداد بهسبب غفلت از این علم خرده گرفت؛ فخرالدین رازی که خاطرنشان کرد نظم و نسق قرآن سرشار از ظرایف و دقایق است و در تفسیر خود مرتبا از مناسبات درونی آیات سخن میگوید.
نه فقط هیچ مدرکی دال بر تأثیر مطالعات قرآنی در غرب روی شش مفسر مورد نظر در دست نیست(کسانی که پیشینهء ژرف سنتیشان اجازه چنین برداشتی را هم نمیدهد)،ردی از پرداختن آنان به این مسائل در مطالعات قرآن در غرب نیز دیده نمیشود.
بل-وات برنولدکه خرده گرفتند که چرا به مبحث سور بهمنزلهء کلیتها توجه نشان داده است،43این امر در مجموع چیز دیگری است:برداشت نولدکه از سوره-بهمنزلهء یک کلیت-نه آنچنان بود که علمای مسلمان از این موضوع استنباط کرده بودند،و نه روی انتقاد بل-وات به چنین برداشتی از جانب نولدکه بود.
از نظر نویسندهای همچون اشرفعلی ثنوی که باوسواس هرچه تمامتر آبشخور فکری خود را برای تفسیر قرآن تماما در بطن سنت جستوجو میکند،شانس چندانی نیست که این دیدگاه به صورت یک اصل،جایگاهی در حوزهء هرمنوتیکی پیدا کند.
حقیقت این است که گاهی اوقات رازی فهم خود از روابط درونی میان آیات را برای تأیید یا رد تفسیری قرآنی به کار میبندد و از اینرو به نظر میآید که به«نظم»(انسجام)بهمنزلهء اصلی هرمنوتیکی باور دارد..."