چکیده:
ذهن آدمی از دیرینهترین زمان تاکنون سرشار از آرزومندی و بلندپروازی بوده و تفکر در جهان مادی،خوداندیشی و چشماندازی بلند و فراتر از خود داشتن،همواره در وجود انسان نهفته بوده است.اگر آدمی میتواند به جایی برسد"که به جز خدا نبیند"نتیجهی همین گسترهی وجودی است.سیر نوسانی صعودی و نزولی یکی دیگر از ویژگیهای ذهن انسان است.این حرکت همواره در اسطوره،فلسفه و تاریخ خود را نشان داده است.از آنجا که در اسطوره ذهن آدمی اختیار به نسبت مطلقی دارد،این سیر در آفرینش،گزینش،دگرگونی و تلفیق پدیدههای اسطورهای بیشتر خود را نشان میدهد. کاوهی آهنگر،یکی از شخصیتهای برجسته شاهنامه میباشد که از این جهت قابل بررسی است و نام وصف به ظاهر پارادوکس مانند او بیانگر این امر است.او را میتوان شخصیتی خدایی دانست که پس از پشتسر نهادن دگرگونیهای مختلف،به آهنگری نزول کرده است اما ویژگیها و اعمالی همچنان بزرگانه و خداگونه دارد.در این مقاله به کاوشی در این زمینه پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
"این باورها در برخی از آثار ادبی آمدهاند از جمله در شعر خاقانی که منعکسکنندهی باورها و اعتقادات زمان خود است،آمده: جنیان ترسند از آهن لکن از عشق کفش دیدهها بر آهن تیغ یمان افکندهاند (خاقانی،011:2831) در جایی دیگر به این عقیده که آهن برای دفع چشمزخم به کار میرفته،اشاره شده است: چشم بد کز پتر و آهن و تعویذ نگشت بند تعویذ ببرید و پتر باز دهید (همان،461) در تاریخ ادبیات صفا از شاعری به نام"حکیم کوشککیقائنی"شعری در توصیف شکست سلطان سنجر سلجوقی از غزل ابیاتی آمده که در میان آن به این مطلب اشاره میشود: به هر شهری ز نام غز شنودن شده چون دیو از آهن هراسان (صفا،511:7631) ازاینرو میتوان گفت آهن و آهنگری در شاهنامه نماد محسوب شده و در ژرفای آن معانی بسیار وسیع و ریشهداری نهفته است.
او در شاهنامه با نام بلند کاوه وارد حماسه میشود و چون کوهی آهنین قدرت خود را به نمایش میگذارد و بیجهت نیست که ضحاک اهریمنی با دیدن او وحشت زده و هراسان میگوید میان من و او به ایوان درست تو گفتی یکی کوه آهن برست (شاهنامه،1،46،522) در نتیجه کاوه در شاهنامه نتیجهی ادغام،دگرگونی و پیکرگردانی ایزدان آتش و فلز است که در روند اسطورهزدایی و گیتیانه شدن عوامل مینوی از مقام ایزدی فرود آمده و آهنگر بودن او براساس پیشینههای اساطیری کهن است."