خلاصه ماشینی:
"ایراد عمدهای که نویسنده به روش برنامهریزی نیروی انسانی وارد میداند این است که در این روش برای جمعآوری آمار و اطلاعات که مبنای پیشبینیها قرار میگیرد،معمولا و بویژه در کشورهای در حال توسعه، به بخش عمومی و بخش سازمان یافته اقتصاد که همان کارگاههای بزرگ است مراجعه میشود.
در این مقاله تغییر سریع دانش قراردادی در این زمینه بررسی میشود و چرخش از روش سنتی و قدیمی و فعالیتهای کورکورانه در زمینه نیروی انسانی به سوی روش آگاهانهتر و امیدبخشتر تجزیه و تحلیل بازار کار پیشنهاد میگردد.
برعکس،در تجزیه و تحلیل بازار کار بطور مداوم تحولات کوتاهمدت و میانمدت مورد نظر قرار میگیرد تا شرایط در حال تغییر در آن انعکاس یابد،در حالی که تحولات درازمدت نیز در ذهن حفظ میشود و از روش خطمشیها پس از کنار گذاشتن مفاهیم اضافی و قدیمی پیروی میگردد.
برنامهریزی نیروی انسانی که با ضرایب بازده نهاده نیروی کار و بر پایه بررسی بخش عمومی و بخش سازمان یافته اشتغال انجام گیرد تا چه حد میتواند مؤثر باشد؟و اینکه چه کسی گفته که استفاده کنونی از نیروی کار توسط بخش عمومی در این زمینه مؤثر است و نیازهای آن برای تخمین نیازهای آینده باید ملاک قرار گیرد.
برنامهریزان نیروی انسانی مصداق این شوخی هستند،ضریب بهرهگیری از کار که نوعا پایه پیشبینی در برنامهریزی نیروی انسانی است(هنوز نیز در مواردی وجود دارد)، با بررسی تعداد کارگران در هر شغل و گروه (به تصویر صفحه مراجعه شود) مهارتی در دستگاههای دولتی و شرکتهای دولتی محاسبه میگردد.
برنامهریزی نیروی انسانی بر پایه روابط بین بازده(که از لحاظ مقداری و پولی بیان شده) و میزان نیروی کار برحسب سطح مهارتی و تحصیلی مورد نیاز برای تولید بازده مذکور استوار است."