خلاصه ماشینی:
"آینه از خانه میروم ابر،پشت پا به خانه میآیم باد،پشت در پدر و مادر شاعر خودم شدم آینه شانه تیغی که نگاهم روی صیقلش برق میزند،دارد برق میزند عطر اگر قرار است بمیرم عطر میزنم و آینه،راهی به جز حرف زدن آدم با خودش برای شاعر باقی میگذارد یعنی نیزار بکشم در خودم -ببری که در زندگیاش،استتار میکند- 18/8/02 *چهار شعر از علیرضا دولتشاهی از بیتمام تو (به تصویر صفحه مراجعه شود) *عکس از ایو نا نو ویسکا 1 ...
و انفجار نام از کجای تو پر زد که راه در تو میرود،راه و نام از تو عاریست و نام تو آریست 2 شب را مینویسی یا طول تو را،درمینویسد او حضور سنگ داری و تعریف آبی ترسیم سنگ از تو دارد باد را خستهای 3 بیرون تو بیرون چیست که تعریف ابهام ابهام تعریف میشود تا میشود بیرون تو بیرون هیچ و تعریف آبی 4 رسمگریز در تو رسم میرود در امتداد سنگ ای اتفاق سبز به بیسمت توست نشسته،مجهول واژهها چیست،که میگیرد از حریق،رنگ کیست،میشود وطن و تن،بسیط نام توست،میشود میان فاصله،گودال که میکند (به تصویر صفحه مراجعه شود) گریز تو،میان فاصله نبض احتضار،در رگان کیست و چیست در ارتفاع سوال،لال وقتی تمام سنگی من بیتمام توست *عباسپور بخش عاشقان و پروانگان پروانگان وهمزده با سه سفیر کاجستان مژدگانی را «متبرک باد»خواهند گفت.
میچرخیدی خطوط دستهای تو آبشده بود چه کسی فال تو را در باران میگیرد؟ و کولی با عطر دستکشهایت فالت را میخواند چترمان باز نمیشود راه میافتیم (به تصویر صفحه مراجعه شود) *فرزین هومان فر شعر در بیست و شش روایت شعر،زبانی پشت زبان است."