چکیده:
تحول مفهوم قصه در فرهنگ اسلامی-ایرانی چندان که باید مورد توجه و دقت صاحبنظران قرار نگرفته است.توجه به گسترش روزافزون قلمرو قصه در جهان مدرن و کشف و تبیین موضع اسلام در باب قصه،این توجه و امعان نظر را دوچندان میکند.همچنین،تمایز مبانی هنری و در نتیجه،تفاوت دیدگاههای متفکران مسلمان و ایرانی دربارهء حقیقت،معنا،قلمرو و حتی پیدایش و گسترش قصه در اسلام،پرداخت جدی و دقیق به قصه را امری ناگزیر میسازد تا-ضمن بیان درست دیدگاه اسلامی در اینباره-هم جایگاه قصه در قرآن و سنت مسلمانان روشن شود و هم پارهای از رازهای ادبی قرآن کریم(در قلمرو بیان هنری)بیشتر نمایان شود.بر همین مبنا در این مقاله کوشش شده تا نخست با تکیه بر آیات قرآن،معنای دقیق لغوی و کاربردی قصه در اسلام روشن شود؛ سپس به صورتی مستدل و مستند،شیوهء تکوین قصه و سیر تحول آن در فرهنگ اسلامی-ایرانی بررسی میشود و از اسباب اختلاف دیدگاهها و افول نهایی قصه،سخن به میان میآید؛همچنین به مهمترین قصهگویان حوزههای مختلف بلاد اسلامی اشاره خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"1 2-پیدایش قصه در اسلام قصهگو در فرهنگ اسلامی-با یک تحول عمیق معنایی نسبت به دوران جاهلی- به کسی گفته میشد که اخبار را پی میگرفت و به دقت آنها را از گوشه و کنار جمع میکرد و با مضامینی خاص و معنادار مثل درستی،تدبیر و عبرت میآمیخت؛بدین معنا که قصه-که یک هنر خلاقانه بود-نقش و معنایی همانند تاریخ مییافت و قصهگو هم از یک آفرینشگر پرذوق،به خبرگزاری تبدیل شد که میتوانست اخبار گذشته را خوب بیان کند و نگذارد نکتهای ناراست یا حرفی نامستند وارد سنت نوپای مسلمانان شود؛به همین دلیل،قصه از همان آغاز ظهور در فرهنگ اسلامی با اخبار و تاریخ آمیخته و اندکاندک وعظ و تعلیم نیز در بطن آن گنجانده شد؛چنانکه پس از مدتی کوتاه،قصهگو خبردانی پندآموز شد که هدفش صرفا بسط آموزههای دینی بود.
83 این رویکرد نسبتا عقلانی،همراه با تسخیر قلوب مردم و شرکت در اغتشاشات سیاسی،کمکم قصهگویان را در معرض تهمتهایی شدید قرار داد و عمال حکومت را مجبور کرد که قصهگویان را«کذابان مضحک»و«جعالان منحرف»و در یک کلام«اصحاب بدعت»و نهایتا دشمنان قرآن و رسول بنامند و چنین استدلال کنند که:قصه اساسا نوعی تأویل مطرود و تفسیر به رأی است که بر هیچ اصل و اساسی استوار نیست و ذاتا مخالف خط و مشیی است که خدا و پیامبر(ص)برای مسلمانان ترسیم کردهاند.
نام و نشان مجموعهء این شخصیتها برگرفته از این منابع است:ابن سعد:طبقات کبیر، جلد 6:ص 991 و جلد 7:ص 511؛شذرات الذهب،جلد 1:صص،011،001،631،541،051؛ سیوطی:طبقات الحفاظ(تحقیق علی محمد عبد الرحمان،بیروت،جلد 51:صص 92،57؛ تهذیب الاسماء و اللغات،جلد 2:صص 941،161،612،562 و جلد 5:ص 184؛غزالی،احیاء علوم الدین،جلد 1:ص 43؛جاحظ:البیان و التبیین،جلد 1:صص 361،291،391؛ابن خلکان: وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان،تحقیق احسان عباس،بیروت،جلد 2،صص 671،273، 473،694؛خطیب بغدادی:تاریخ بغداد،بیروت،جلد 1:ص 512؛ابن جوزی:القصاص و المذکرین،صص 87،85،35."