خلاصه ماشینی:
"تاریخ نیز در این راستا به دلیل یافتن بعد معنوی بسیار قوی سهمی اساسی،هم در تعالی معنوی یک ملت است و هم توسعه و تعمیق وحدت میان آنان دارد.
دوش بدوش بودن پارسها و مادها در نقوش تختجمشید گویای این وحدت همراهی نیست؟آیا این وحدت سد محکمی برای چند قرن جلوگیری از تهاجماتی که از سمت شمال به فلات ایران میشد نبود؟آیا هجوم اسکندر دلیل بر صحت تشخیص فرمانروایان ایرانی نبود که خطری که از سمت مغرب قلمرو آنان به صورت بالقوه یا بالفعل وجود دارد نباید دست کم گرفته شود؟مگر از قدیم نگفتهاند آن کس عاقلتر که پیشبینتر.
اساس وحدتی که از مبادی تاریخ ایران گذاشته شد تا از آن اندازه منطقی و محکم و مبتنی بر نیازها و ضرورتهای عینی و فکری جامعه ایرانی بود که قرنها ادامه یافت و هرچند روزگارانی شرایطی پدید آمده که سخت در معرض تزلزل قرار گرفته اما تداوم یافته است.
این همه تلاش و کوششی که دیگران برای تاریخ ساختن و تاریخ دار شدن و تاریخی جلوهگر ساختن خود انجام میدهند،این همه کوشش برای ربودن عناصر تاریخی این و آن و انتساب آن به خویش که در دنیای کنونی صورت میگیرد آیا روشنکننده ذهنهایی نیست که نادانستههای خویش را عین دانایی تصور میکنند؟طرد و تخطئه دورانی از تاریخ یک ملت که مبادی و مقدمه و مبنای فرهنگ و تمدن آن همه به شمار میآید به سود کیست؟انکار وحدت تاریخی که طی قرنها ضامن دوام و باقی حیات آنان بوده است چه سودی دارد؟چنین نظریهپردازیهایی مبتنی بر کدام روش علمی و منطق تحقیقی است؟و براساس کدام مبانی نظری علمی استوار است؟"