چکیده:
این مقاله با تکیه بر اصول نقد اخلاقی-که از شاخههای نقد محتوایی است-تنظیم و تدوین شده و پس از تعاریفی مفهومشناختی از مقولهء اخلاق،مصادق و مظاهر آن-که به منزلهء شاخههای روییده بر تنهء درخت اخلاق تلقی شدهاند-از شش دفتر مثنوی کشف و استخراج و براساس طبقهبندی مفهومی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتهاند. مفاهیم محوری مورد بحث در این مقاله را میتوان به شرح زیر فهرستبندی کرد: 1-مفاهیم ایجابی(اخلاق ایجابی)،که خود به دو بخش قابل تقسیم است: 1-1:اخلاق فردی،شامل مفاهیمی از قبیل:خودباوری،وسعتنظر و اخلاص عمل 2-1:اخلاق اجتماعی:شامل مفاهیم چون:اغتنام دوستی و قاطعیت و تحذیر 2-مفاهیم سلبی یا اجتنابی(اخلاق اجتنابی)،مانند:اجتناب از اعمال نسنجیده و اجتناب از عیبجویی و عیبگویی 3-فلسفهء اخلاق:در این بخش به نمونههایی از ادبیات مثنوی-که رنگ و لهجهء مکاتب فلسفی داشته و قابل انطباق با اخلاق مکتب کلبی است-اشارت شده است.
خلاصه ماشینی:
"پس،حبذا بر جانهای فرهیخته و وارستهای که به جای یب جویی دیگران،چشم به عیب خود میگشایند و اشتغال به عیب خویشتن،آنها را از پرداختن به عیوب دیگران بازمیدارد: چار هندو در یکی مسجد شدند بهر طاعت راکع و ساجد شدند هر کسی بر نیتی تکبیر کرد در نماز آمد به مسکینی و درد مؤذن آمد از یکی لفظی بجست کای مؤذن،بانگ کردی وقت هست؟ گفت آن هندوی دیگر از نیاز هی سخن گفتنی و باطل شد نماز آن سیم گفت آن دوم را ای عمو چه زنی طعنه بر او خود را بگو آن چهارم گفت حمد لله که من در نیفتادم به چه چون آن سه تن پس نماز هر چهاران شد تباه عیبگویان بیشتر گم کرده راه ای خنک جانی که عیب خویش دید هر که عبی گفت آن بر خود خرید چونکه بر سر مرا ترا صد ریش هست مر همت بر خویش باید کار بست مولانا در ادامهء این مقال به نمونههایی از عیبجویی و عیبگویی ناسزاگویان اشاره میکند و بیان میدارد که آنان با وجود همهء این رذایل اخلاقی باز هم به جامهء مردان خدا درمیآیند و خود را حلالخوار میشمارند،درحالیکه تنها عنصری که از موجودیت آنها حلال است خون آنان است و بس(حلال بودن خون ایهام دارد): گر پذیرد چیز تو گوید گداست ورنه گویی رزق و مکر است و دعاست گر درآمیزد تو گویی طامع است ورنه گویی در تکبر مولع است یا منافقوار عذر آری که من ماندهام در نفقهء فرزند و زن ..."