خلاصه ماشینی:
"در این تحقیق برآنیم که ببینیم آیا ابا عبد الله علیه السلام در ده سالی که امامتشان مصادف با حکمرانی معاویه بود،برای هدایت مردم حرکتی از خود نشان داد یا نه؟آیا از اسلام در مقابل توطئههای بنی امیه محافظت کرد؟و در برابر اقدامات انحرافآمیز معاویه مثل بسیاری از صحابه بزرگ آن روز،موضع منفعلانه و سکوتی همراه با بیتوجهی به مسائل روز اتخاذ کرد؟ اگر اعتراض کرده بود،شیوه اعتراض چگونه بود؟آیا مواضع او در مقابل معاویه،همان استمرار شیوه صلحآمیز امام حسن علیه السلام بود یا موضع متفاوتی داشت؟ قبل از ورود به بحث،باید متذکر شوم که ذکر مبارزات آن حضرت با معاویه،براساس اهمیت بعضی از موضعگیریهاست،نه طبق نظم تاریخی.
مخالفت با ولیعهدی یزید معاویه به دنبال فعالیتهای دامنهدار خود به منظور تثبیت ولیعهدی یزدی،سفری به مدینه کرد تا از مردم آن و به ویژه از شخصیتهای بزرگ این شهر،که در رأس آنها امام حسین علیه السلام قرار داشت، بیعت بگیرد.
امام حسین علیه السلام در مقابل این حرکت زشت معاویه و شکستن حدود الهی،در نامهای به معاویه چنین نوشت: «آیا تو نبودی که زیاد(پسر سمیه)را برادر خود خواندی و او را پسر ابو سفیان قلمداد کردی؟در حالی که پیامبر فرموده است:نوزاد به پدر ملحق میگردد و زناکار باید سنگسار شود!».
امام حسین علیه السلام با اطلاع از این موضوع،آن را ضبط کرد و در میان مستمندان بنی هاشم و دیگران تقسیم کرد و نامهای بدین شرح به معاویه نوشت: «کاروانی از یمن از اینجا عبور میکرد که حامل اموال و پارچهها و عطریاتی برای تو بود تا آنها را به خزائهء دمشق سرازیر کنی و به خویشانت که تاکنون شکمها و جیبهای خود را از بیت المال پر کردهاند، ببخشی."