خلاصه ماشینی:
"برای انجام آزمون،این غزل حافظ را برگزیدهایم: مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم که جان را نسخهای باشد ز نقش خال هندویت تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی صبا را گوه که پردازد زمانی برقع از رویت وگر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت من و باد صبا مسکین دو سرگردان بیحاصل من از افسون چشم مست و او از بوی گیسویت زهی همت که حافظ راست کز دنیا و از عقبی نیامد هیچ در چشمش بجز خاک سر کویت تا آنجا که به واحدهای معنایی این غزل مربوط میشود،بر آنیم تا برخی ترکیبات نحوی را بررسی کنیم(کسرهء اضافه و حروف اضافه را هم در برمیگیرد)که مستقیما-و نه مجازا-نشاندهندهء اجزای پیکرهء غزل هستند.
بدین ترتیب ما هفده ترکیب نحوی داریم که اجزا غزل مزبور را تشکیل میدهند و باید بر بنیاد کل غزلیات حافظ تفسیر شوند و ما در اینجا این اجزا را فهرست میکنیم: نسیم جعد گیسو،فریب چشم جادو،جعد گیسو،فریب چشم،چشم جادو،شمع دیده،محراب ابرو،نقش خال هندو،نقش خال،خال هندو،برقع از روی،جان ز...
به جز موارد اندکی که پیوند بین باد و موی اندک است یا اصلا وجود ندارد(ش 61)،1بقیهء ابیات بیانکنندهء هفت کارکرد مختلف باد هستند؛دو تا از اینها بیش از یکبار ظاهر شدهاند:در یک مورد باد،آکنده از بوی زلف،گلها و نافههای خوشبو را شرمسار میکند(ش 6)و در موارد دیگر،نظارهگر جانهای بستهء عشاق است در زلف معشوق(ش 7)."