خلاصه ماشینی:
"هرچند تاریخنگاری ایران باستان توسط اروپاییان،بهرغم کشفیات جدید و استفاده از دادههای باستانشناسی و زبانشناسی،هنوز بیشتر متکی بر منابع یونانی و نگاه یونانیمحوری یا یونانگرایی( Helleno centric )بود* اما بازشناسی تاریخ هخامنشی توسط اروپاییان و آشنایی بیشتر ایرانیان با تاریخ،زبان،فرهنگ،مذهب و تمدن کهن پیش از اسلام،خصوصا دورهی هخامنشی یک نوع باستانگرایی( archaism )نتیجهی ملیگرایی را در میان ایرانیان زنه کرد.
به دنبال بازشناسی تاریخ هخامنشی در قرن نوزدهم میلادی که همزمان با تحو لات سریع سیاسی در ایران دورهی قاجار،خصوصا از دست رفتن سرزمینهای ایران طی جنگهای ایران و روس و آشنایی ایران با پیشرفتهای علمی در غرب بود،گرایشهای ملی و باستانگرایی در میدان اندیشمندان و روشنفکران ایرانی و حتی در میان رجال دورهی قاجار پدیدار شد و با روی کار آمدن خاندان پهلوی،شدت بیشتری گرفت و مطالعات ایران باستان از جانب آنها مورد حمایت و تشویق قرار گرفت؛بهطوریکه به تدریج به سوی گونهای افراطگرایی نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران باستان گام برداشته شد و بسیاری از پژوهشگران غربی نیز تحت تأثیر این تاریخنگاری قرار گرفتند.
نمونهی بارز آنکه توانست مطالعات ایرانی را در غرب زنده نگاه دارد و بعدها (به تصویر صفحه مراجعه شود) پلوتارک (به تصویر صفحه مراجعه شود) تخت جمشید،کاخ آپادانا سرمشقی برای بسیاری از پژوهشگران کشورهای دیگر،خصوصا فرانسه، انگلستان و دیگر کشورها گردد،مجموعهی تاریخ هخامنشیان(کارگاه هخامنشی)بود که از سال 1983 به همت هلن سانسیسی وردنبورخ(از هلند) شکل گرفت و بعد با پیوستن املی کورت(از لندن)و مارگرت روت(آمریکا) تا سال 1990 ادامه پیدا کرد و مجموعه مقالات آن در هشت مجلد به چاپ رسید."