چکیده:
این مقاله مبانی تعریف بازنمایی در هنر عکاسی را در مقایسه با نقاشی باز میکاود.رهیافت رسیدن به این منظور تحلیلی-انتقادی است.این پژوهش با بررسی نگرشهای موجود به بازنمایی در تلاش است تا روش جدیدی برای تعریف بازنمایی در عکاسی ارائه دهد.تعریفی که با انتقاد و تحلیل روشهای پیشین دریچهی تازهای به ذهن مخاطب در نگاه به بازنمایی در عکاسی میگشاید.عکاسی از نظر نگارندهی این مقاله هنر بازنمایانه نیست گرچه میتواند به این منظور خلق شده باشد.فرایند بازنمایی قبل از اینکه عکاسی و عکس را بیندازد اتفاق میافتد، زیرا بازنمایی یک رابطه است.
خلاصه ماشینی:
"این خصیصهی عکاسی است که،برحسب یک رابطهی علی با سوژهاش درک میشود-همانطور که در حال آشکارکنندگی چیزی آنی در رابطه با سوژهاش است،تصور میشود،یعنی چگونه یک سوژه در یک زمان خاص به نظر میرسد، چهرهنگاری در نقاشی اگرچه هدفش تسخیر مفهوم زمان و بازنمایی سوژهاش همانطور که در زمان گسترش مییابد است،حتی در فرایند نمایش یک لحظهی خاص وجود چهره(پرتره)،هنر آنی و زودگذری نیست و هدفش صرفا تسخیر ظواهر و نمودهای زودگذر نیست.
7 فردی ممکن است قبول کند که تفاوت کلیای بین میل زیباییشناختی و نگرش به حس کنجکاوی وجود دارد و همچنین این تفسیر را قبول کند که چیزی بازنمایی است تنها اگر قادر باشد ارجاع به سوژهاش را بدون صرفا ایستادن در جایگاه جایگزینی برای آن به دوش بکشد.
این امر میتواند به واضحترین شکل دیده شود اگر ما دقیقا آنچه را که باید قاب باشد را بررسی کنیم،اگر قرار است عکاسی هنر بازنمایانهی تام باشد؛به عبارت دیگر اگر قرار است همهی آن جنبههای بازنمایی را آشکار کند که عکس را از کپی صرفبودن و چیزی که به عکس جذابیت زیباییشناختی بینظیری میبخشد را متمایز کند.
01 اینجا شخصی ممکن است اعتراض کند که بازنمایی بعد از همهی این بحثها خصیصهی ذاتی یک نقاشی و نیز توصیف نیست بازنمایی یک رابطه است،یک ابژه تنها میتواند به مثابه بازنمایی توصیف شود تنها اگر یک فرد از آن برای نمایش چیزی در مقابل چیز دیگر استفاده کند."