خلاصه ماشینی:
"همین توجه به پیامدهای سیاسی و اجتماعی دیدگاههایش و نیز مخالفت با کلیسا که تصریحا یا تلویحا در آثار او دیده میشود موجب شده است که برخی همه تحقیقات او را در این دایره محدود جای دهند.
کربن در جای دیگری از این پیوند ناخواسته و نامبارک میان کلیس یا بهطور کلی دین اجتماعی و عرفی شده با سکولاریسم پرده برمیگیرد: «در زمانهء ما مفتش اعظم عرفی[یا سکولار]شده است.
زیرا در گذشته اگرچه فشار و تعقیب کلیسا وجود داشت و به هیچ اندیشه معنوی در خارج از چارچوب معنویت اجتماعی و عرفی شدهء کلیسا، مجال بروز نمیداد،ولی انسانها بهطور کلی مجهز به سلاح ایمان به غیب بودند و آن فشار و اختناق چون چندان موجه نمینمود و منطقی در پس آن قرار نداشت،چه بسا افراد را در ایمانشان راسختر میساخت.
او که سخت مسحور و مفتون فرهنگ ایرانی یا همان اسلام ایرانی است،معتقد است برای آنکه این فرهنگ جایگاه و جلوه حقیقی خویش را در آگاهی فلسفی مدرن پیدا کند،باید تحقیقات بسیار گستردهتری صورت بگیرد و تنها در آن صورت معلوم خواهد که چرا و چگونه این فرهنگ ایرانی توانسته است اسلامی متناسب با روح این فرهنگ را سرمشق قرار دهد و در پرتو آن اسلام در برابر همه خطراتی که عالم جان(یا روح)را تهدید میکنند،مقاومت بورزد.
ممکن است بگویند اساسا میان این مشرق جان با آن مشرق جهان، جز اشتراک در لفظ،نسبت و مشارکت دیگری برقرار نیست ولی از نظر کربن این دو آنقدرها هم بیارتباط نیستد چرا که اهالی مشرق جان عمدتا مسکن و ماوای زمینیشان در همین مشرق جهان بوده است،گو اینکه در مغرب جهان نیز اهل معنا،حضور داشته و دارند."