خلاصه ماشینی:
"متن سخنرانی جناب محمد ایوب کنسول پاکستان از رادیو مشهد چون سرمه رازی را از دیده فروشستم تقدیر امم دیدم پنهان بکتاب اندر از شنوندگان عزیز ایرانی دوستان گرامی و ارجمندی که سالها است با محبتهای خود این دوستدار را رهین منت ساخته و سبب شدهاند که رشته علاقه بین دو ملت دوست و برادر مسلمان و پاکستان استوارتر گردد سپاسگزار و منت دارم و اجازه میخواهم علاوه بر خطاب دوستان عزیز عنوان پرشکوه و قدرتافزای(هموطن)را نیز بکار ببرم زیرا امروز میخواهم علاوه بر خطاب دوستان عزیز عنوان محبت بیحدوحصری که بایران میورزید مانند مولوی عقیده داشت که مسلمان همدل هموطن هم هست و اگر بین کشورها مرز وجود دارد بین دلها مرزی نمیتوان یافت.
در جماعت فرد را بینیم ما از چمن او را چو گل چینیم ما فطرتش وارفته یکتائی است حفظ او از انجمنارائی است سوزدش در شاهراه زندگی آتش آورده گاه زندگی مردمان خوگر بیک دیگر شوند سفته در یک رشته چون گوهر شوند در نبرد زندگی یار هماند مثل همکاران گرفتار هماند (اسرار خودی) راجع به نهضت و سربلندی هر ملت و سقوط آنکه علت اعتلاء یا سقوط هر ملت چیست و چه عواملی راهنما و موثر در پیشرفت ملت و چه چیزی سبب سقوط آن میباشد- دکتر اقبال در روح عالی و طریق مهیج خود بطور واضح این سقوط و تجزیه و تحلیل و سربلندی و سرافرازیرا واضح و آشکار ساخته او میگوید برای کشف و دسترسی باین دو عامل باید بکتاب خدا مراجعه نمود که خلافت یا سلطنت و سربلندی و سقوط هر قوم در قران مقدس به بهترین وجهی تشریح و بیان شده است."