چکیده:
اصولا عضلات اسکلتی با توجه به ویژگیهای ساختاری که دارند همانند فنر، انرژی پویا و دینامیک را به صورت انرژی پتانسیل ذخیره می کنند. این انرژی ذخیره شده در حرکتها و مهارتهای بعدی مورد استفاده قرار می گیرد و احتمالا بر کارآیی بالقوه عضلات می افزاید. آگاهی از این واقعیت می تواند در اجرای بسیاری از حرکات کمک نماید. تحقیق حاضر در نظر دارد ضمن بررسی این واقعیت میزان کارآیی انرژی ذخیره شده عضلانی به صورت کشسانی را میان دو گروه از ورزشکاران و یک گروه از غیرورزشکاران مقایسه و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. برای این منظور تعداد 23 غیرورزشکار 22±2.4) سال( به صورت تصادفی و تعداد 8 نفر پرش کننده ارتفاع و سه گام و دونده سرعت (24±1.5) و تعداد 7 نفر والیبالیست (24±3.5) به صورت داوطلبانه برای آزمونهای تحقیق انتخاب شدند. برای اندازه گیری میزان انرژی کشسانی استفاده شده، افراد در وضعیتهای مختلف پرش عمودی را انجام می دادند. پرشها فیلم برداری شدند سپس با برنامه کامپیوتری انرژی منفی، انرژی مثبت و در نهایت انرژی کشسانی در هر حالت محاسبه گشت، نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری نشان می دهد که:
-1 اختلاف معنی داری بین انرژی مثبت عضلات پس از کشش و بلافاصله انقباض و انرژی مثبت حاصل از وضعیت نیمه اسکات وجود دارد.
-2 اختلاف معنی داری بین انرژی مثبت عضلات پس از کشش و بلافاصله انقباض با انرژی مثبت حاصل از کشش سپس 2 ثانیه مکث و بعد انقباض مشاهده نشد.
-3 انرژی مثبت حاصل پس از سقوط از ارتفاع 40 سانتی متری بیشتر از انرژی مثبت حاصل پس از سقوط از ارتفاع 20 سانتی متری بوده ولی از لحاظ آماری اختلاف معنی داری مشاهده نشد.
-4 انرژی مثبت پس از سقوط از ارتفاع 40 سانتی متری بیشتر از انرژی مثبت حاصل پس از سقوط از ارتفاع 60 سانتی متری بوده ولی از لحاظ آماری اختلاف معنی داری مشاهده نشد.
-5 انرژی مثبت حاصل پس از کشش و بلافاصله انقباض بیشتر از انرژی مثبت حاصل پس از سقوط از ارتفاع 40 سانتی متری بوده ولی به لحاظ آماری اختلاف معنی داری بین آنها وجود نداشت.
-6 انرژی کشسانی والیبالیستها در کلیه وضعیتهای آزمون نسبت به غیرورزشکارها بیشتر بوده ولی از لحاظ آماری اختلاف معنی داری بین انرژی کشسانی این دو گروه در چهار حالت )رفتن پائین و بلافاصله بالا آمدن و سقوط از ارتفاعهای 20، 40، و 60 سانتی متری( مشاهده شد و در حالت با مکث 2 ثانیه ای این اختلاف معنی دار نبود.
-7 انرژی کشسانی ورزشکاران دو و میدانی در کلیه حالات آزمون از انرژی کشسانی غیر ورزشکاران بیشتر بوده ولی از لحاظ آماری اختلاف معنی داری بین انرژی کشسانی این دو گروه در کلیه حالات آزمون مشاهده نشد.
-8 انرژی کشسانی ورزشکاران والیبال در کلیه وضعیتهای آزمون از انرژی کشسانی ورزشکاران دو و میدانی بیشتر بود و از لحاظ آماری اختلاف معنی داری بین انرژی کشسانی این دو گروه فقط در حالت سقوط از ارتفاع 40 و 60 سانتی متری مشاهده شد و در بقیه حالات اختلاف معنی داری بین این دو گروه مشاهده نشد.
خلاصه ماشینی:
"اگر کاهش فراوانی kr ،منحصرا یادگیری مؤلفه پایدار عمل را بهبود میبخشد،بنابراین زمانی که هر دو مؤلفه عمل برای یادگیرنده ناپایدار شود،یادگیری gmP و پارامتریزه کردن باید در کارکردی از کاهش فراوانی kr بلا اثر شده و یا تنزل یابد.
هدف از تحقیق حاضر این است که آیا هنگامی که gmP و مقادیر پارامترها به عنوان دو مؤلفه حرکت،ناپایدار شوند، همچنان کاهش فراوانی kr سبب بهبود یادگیری gmP شده و بر یادگیری پارامتریزه کردن بیاثر بوده و یا آن را تنزل میدهد.
از سوی دیگر، دریافت اینکه یادگیری هر دو فرایند با کاهش فراوانی kr یا بلا اثر بوده یا حتی تنزل پیدا مینمایند، میتواند نشانگر آن باشد که اثرات متفاوت حاصل از تغییرات در فراوانی kr بر روی یادگیری gmP و پارامتریزه کردن که در مطالعات متعدد قبلی مشاهده شد،به پایداری(ثابت)یک مؤلفه عمل نسبت به دیگری مرتبط میباشد،نه جدایی فرایندهای دو مؤلفه.
به علاوه،چون در تمام مطالعات قبلی نشان داده شد که یادگیری مؤلفه پایدار عمل (مانند gmP در این مطالعات)با کاهش فراوانی kr پیشرفت مینماید،باید با ناپایدار نمودن gmP برای یادگیرنده(همانند آنچه در این تحقیق انجام گردید)،روند معکوسی ملاحظه شود.
این استدلال،موافق این فرضیه است که به این علت یادگیری gmP و پارامتریزه کردن در تحقیقات قبلی بهطور متفاوت تحت تأثیر تغییرات فراوانی kr قرار گرفتند که gmP یک مؤلفه پایدار عمل بوده درحالیکه پارامتریزه کردن مؤلفه ناپایدار بود و آنها دو فرایند جداگانه نمیباشند.
به عنوان نتیجهگیری،تحقیق حاضر شواهدی را جهت تأیید فرضیهای فراهم نمود که براساس آن تأثیر متفاوت ناشی از کاهش فراوانی kr بر تحقیقات قبلی،یادگیری kr و پارامتریزه کردن به این علت که gmP مؤلفه پایدار بود."