خلاصه ماشینی:
"از دوران انقلاب و زمانی که تظاهرات شروع شد،چه خاطراتی را به یاد دارید؟ قبل از اینکه حضرت آیت الله نوری به همدان تشریف بیاورند، انقلاب داشت در شهرها و روستاها به اوج میرسید و چهلمهای مختلفی را میگرفتند و من دیدم که یکمرتبه شایع شد دنبال کسی به نام آقای مدنی هستند.
همیشه تکیه کلامش«عزیزم»بود و میپرسید: عزیزم!چه کار داری!عزیزم!مشکلت چیست؟ چرا بین شهید مدنی و آقای عالمی اختلافاتی پیش آمد؟ البته اطلاعاتی که من در مورد این اختلافات دارم خیلی کم است و در حد همان چیزهائی است که کسانی که در دفتر شهید مدنی کار و به ایشان کمک میکردند،خبر داشتند،یادم هست یک شب در محضر حضرت آیت الله فاضلیان بودم که به خاطر این اختلافات گفتند داماد حضرت امام،حضرت آیت الله اشراقی با یکی دو نفر آمده و بهطور خصوصی چند دقیقهای هم در مسجد ملا جلیل با ایشان صحبت کردند.
بعدها گفته بودند که شما نماینده امام نیستید و نباید نماز جمعه را بخوانید ولی مردم همدان قبل از اینکه آیت الله مدنی تشریف بیاورند،در بحبوحه انقلاب پای منبر آقای عالمی میرفتند.
وقتی مردم از امام تقاضای نماینده ایشان را کردند و شهید آیت الله مدنی انتخاب شدند،همه مردم اعتقاد داشتند که رهبری و اداره همه امور استان بعهده ایشان باشد.
عدهای که سعی داشتند از این فرصت استفادده و منافع خود را حفظ کنند،بعضی از اخبار را این طرف و آن طرف میبردند و به اختلافات دامن میزدند،ولی حضرت آیت الله مدنی روی این قضیه خیلی هوشیار بود و حرفها را نمیپذیرفت و حتی یکی دو بار هم رفت و پشت سر آقای عالمی نماز خواند که دشمن از اختلافات نتواند سوء استفاده کند."