خلاصه ماشینی:
"بنابراین با محدود کردن به موضوع میتوان به آسانی این واقعیت را نادیده گرفت که، مثل همه کارهای باند،این کار هم در واقع نظر به زندگی ما(عمدتا زندگی سرمایهداری و فنسالار ما غربیها) و انتخابهای ما(در پذیرش و استقبال از سرمایهداری فنسالار و جایگزینی آن با حکومتی جامعه سالار)دارد.
"به نظرم شیوههای خاصی برای کار کردن نمایشنامههای من وجود دارد،شیوههای خاصی برای بیان زبان آثار من هست و من فکر نمیکنم که بازیگران همیشه آنها را تشخیص بدهند،فکر میکنم این نمایشنامهها را باید با توانایی قهرمانان آکروبات بازی کرد.
و اهمیتی هم به این واقعیت نمیدهم که کسی آنها را میشناسد،چون این مسأله به یک معنا باعث میشود که به نحوی عینیتر در خدمت اجرا باشند، تقریبا مثل خدمتکاری که آن را توی سینی گذاشته و در خدمت شماست.
اگر بازیگر بگوید:من این مهارتم،این توانائیم و این فکر روشنم را در اختیار میگیرم و در خارج از این چیزها این نقش را میسازم،آن وقت برای من بسیار هیجانانگیز است؛ تئاتر خوب از نظر من همین است" استعارهء قهرمان ورزشی که باند برای توصیف شیوهء بازیگری به کار میبرد،آدم را به یاد ویلیام کاسکیل میاندازد که او در اولین کارگردانی "نجاتیافته"،"صبح زود"،"لیر"و "دریا"کوشید تا آن اجراها را به فضایل استفادهء صرفهجویانه از نیروها متصف گرداند،و ترجیحا عمل را جانشین تأثیر کند.
اما در یک دورهء فن سالاری که به سرعت تغییر میکند تلاش برای دیدن آینده اهمیت دارد، این است که مردم میتوانند بگویند بله،آینده را میتوان انتخاب کرد و قابل انعطاف است،میتوانیم آن را شکل بدهیم."