چکیده:
به وضوح مشهود است. این مقاله بر آن است تا خواننده را با زوایای پنهان هنری این اثر دربارهء جذابیت حکایات،داستانپردازی و شخصیتپردازی مولانا آشنا سازد.مثنوی معنوی اثر جاویدان مولوی شاعر قرن هفتم است.زوایای پنهان هنری این اثر در بعضی موارد،همچون شخصیتپردازی و داستانپردازی، به گونهای است که گویی مولوی در قرن هفتم با نظریههای نوین داستاننویسی معاصر آشنایی داشته است و این امر او را در بین شاعران عارف،صاحب سبک خاص میکند.در واقع،یکی از عوامل جذابیت حکایات و داستانهای مثنوی،همین نبوغ هنری مولوی در داستانپردازی است. در میان شاعران عارف،مولوی شاید تنها کسی است که داستان را تنها برای بیان معانی عرفانی به کار نمیگیرد،بلکه نفس داستانپردازی و جذاب بودن آن نیز برای او بسیار اهمیت دارد.مقایسهای بین اشعار سنایی و عطار که پیشروان مولوی بودهاند،با اشعار او به خوبی نشان میدهد که در همه جا،مولوی اصرار بیشتری در رعایت روابط علی و معلولی حوادث،طرح گفتوگوها،شخصیتپردازی و تجسم صحنهها دارد و توانایی او در شناخت و توصیف روحیه و خلق و خوی مردم همعصرش
خلاصه ماشینی:
"اینک ذکر داستان از زبان مولوی: 1- زادمردی چاشتگاهی دررسید در سرا عدل سلیمان دردوید 2- رویش از غم زرد هر دو لب کبود پس سلیمان گفت،ای خواجه چه بود؟ 3- گفت:عزرائیل در من اینچنین یک نظر انداخت پر از خشم و کین 4- گفت:هین اکنون چه میخواهی بخواه گفت:فرما باد را ای جانپناه 5- تا مرا زین جا به هندوستان برد بو که بنده کان طرف شد جان برد 6- نک ز درویشی گریزانند خلق لقمهء حرص و امل زانند خلق 7- ترس درویشی مثال آن هراس حرص و کوشش را تو هندستانشناس 8- باد را فرمود تا او را شتاب برد سوی قعر هندستان بر آب 9- روز دیگر وقت دیوان و لقا پس سلیمان گفت:عزرائیل را 01- کان مسلمان را به خشم از بهر آن بنگریدی تا شد آواره ز خان 11- گفت:من از خشم کی کردم نظر از تعجب دیدمش در رهگذر 21- که مرا فرمود حق که امروز هان جان او را تو به هندستان ستان 31- از عجب گفتم گر او را صد پرست او به هندستان شدن دور اندر است (869/1-659) گرچه مولوی نیز در پی تبیین اندیشههای عرفانی است،اما به جنبههای زیبایی کلام،داستانپردازی و جذابیت داستان نیز توجه دارد.
از نظر داستانپردازی،مولوی داستان را با نگاه واقعبینامه به زندگی واقعی و حقیقت ترس از مرگ و عزرائیل شروع میکند تا این که در بیت ششم و هفتم، فرصت را برای بیان اندیشههای عرفانی خویش مناسب میبیند و میگوید:ترس از فقر و درویشی مثال آن هراس آزادمرد است از مرگ و هندوستان نماد حرص و کوشش انسان است.
از دیگر عوامل جذابیت شیوهء داستانپردازی مولوی،عناصر داستانی است که به هسته یا طرح اصلی داستان، افزوده میشود و طرح داستان را پیچیده و نوعی گرهافکنی ایجاد میکند،و به دنبال آن تقابل و کشمکش شخصیتها پیش میآید که در آن شخصیت اصلی داستان با شخصیتهایی که علیه او برخاستهاند به نزاع و جدال میپردازد و جریان داستان را به نقطهء اوج میرساند و با این شیوه،خواننده را نسبت به عاقبت سرنوشت شخصیتهای داستان،کنجکاو میکند و در خواننده نوعی حالت هول و ولا یا تعلیق به وجود میآورد و هیجان التهاب او را برمیانگیزد."