خلاصه ماشینی:
"بهطوری که میتوان به دو صورت از معنا و مفهوم«تئاتر کارگری»سخن به میان آورد: 1 نخست آنکه گروهی از نمایشنامهنویسان -و سایر دستاندرکاران هنر نمایش-و به ویژه آنهایی که به دبستان هنری «واقعیتگرایی»(رئالیسم Realism )و تئاتر«گزارهگرای»(اکسپرسیونیست Expressionist )و«حماسی»(اپیک Epic )اعتقاد داشتند،کارگران و«مسائل کارگری»را در مرکز آثار خود قرار دادند شرایط کار،مزد،مسکن،بهداشت،روابط خانوادگی، روابط عشقی،بیماریهای روحی و جسمی،قوانین ناروا،بهرهکشی،بیگاری،تنگناهای مادی و معنوی،بیمها و امیدها،رابطهء کارگر و کارفرما و اصولا مفهوم طبقه و ستیز میان طبقات،تحولات اجتماعی و تاریخ که در اثر حرکات کارگران به وجود میآید،و مسائل از این قبیل،درونمایهء شماره فراوانی از نمایشنامهها و اجراهای نمایشی است که در حوزهء«تئاتر با نمایش کارگری»-در وسیعترین معنای آن-قرار میگیرند.
و اگرچه در این وجه نیز با وجه نخست همانندیها و پیوندهای بسیار دارد، و لیکن میتوان به صورت مستقل و مشخص دیگری از آن سخن گفت:و آن تئاتری است که«توسط»خود کارگران و«دربارهء کارگران و«برای»خود آنها به وجود آمده است.
«تئاتر حماسی»و مناسبات آن با«تئاتر کارگری» پیش از جنگ دوم جهانی و نیز همزمان با آن،یک جریان تئاتر به نام«تئاتر حماسی» (Epic Theatre) در آلمان پدیدار شد و از آنجا در بیشتر کشورهایی که دارای سنتها و مکتبهای تئاتری بودند،منتشر گردید.
بنابراین از یک دیدگاه میتوان چنین نتیجه گرفت که شمار فراوانی از دست اندرکاران«تئاتر حماسی»و از جمله«اروین پیسکاتور» (Erwin Piscator,1893-1966) کارگران آلمانی،معتقد بودند که «حماسه»و پهلوانیگری،هرگز از میان نرفته است،بلکه در طول تاریخ شکل و محتوای آن تفاوت پیدا کرده است:قشر اجتماعی پهلوانان، خواستهها و نبردگاههای آنان متفاوت شدهاند."