چکیده:
(IBشوپنهاور در این مقاله بر آن است تا در راستای کتاب جهان به مثابه اراده و تصور،به کندوکاو کلی در رابطهی میان هنر،اراده و طبیعت بپردازد.در این بررسی،موسیقی از جایگاه بسیار برجستهای برخوردار است چراکه مستقیما اراده را نمایان میسازد.وی در ابتدا نسبت میان موسیقی،طبیعت، شعر و اپرا را مورد توجه قرار میدهد و در گام بعدی پیوند این وجه متافیزیکی موسیقی را با یک وجه فیزیکی نمایان میسازد.IB)
خلاصه ماشینی:
"اینکه صدای زیری که در ملودی نواخته میشود در عین حال بخش تفکیکناپذیری از هارمونی است و در این مورد با بمترین باس زمینه پیوند دارد،میتواند بهعنوان تشابهی برای این امر در نظر گرفته شود که همین ماده که در یک ارگانیسم بشری حامل ایدهی بشر است در این مورد نیز حتی باید ایدههای[گرانش]و ایدههای مربوط به ویژگیهای شیمیایی،یعنی زیرترین مراحل ابژکتیویتهی اراده نشان دهد و حمل کند.
اگرچه موسیقی میتواند بنا به شیوهی خاص خود،هر حرکت اراده و هر احساسی را توصیف کند اما ما از طریق اضافه کردن کلمات،افزون بر این،باز هم ابژههای این احساس و اراده را یعنی انگیزههایی را به دست میآوریم که آنها را برانگیختهاند- موسیقی یک اپرا همانطور که پارتیتور آن را نمایان میسازد دارای وجودی کاملا مستقل، یگانه و در اصل انتزاعی برای خود است که جریانها و اشخاص نماشنامه با آن بیگانهاند و از قواعد خاص و تغییرناپذیر خود پیروی میکند؛از اینرو موسیقی بدون متن کاملا موثر است.
علاوه بر این، از آنجا که هر امر عقلانی و غیرعقلانی در نسبتهای عددی ارتعاشها باعث ایجاد میزانهای بیشمار،تفاوتهای ظریف،پیامدها و تنوعات میشود پس موسیقی از این طریق تبدیل به موضوعی میشود که در آن،تمام حرکات دلوجان انسان،یعنی اراده،که همواره اساسا به رضایت و عدم رضایت در درجات بیشمار معطوف است جریان مییابد و میتواند در ظریفترین رنگمایهها و تغییرات خود دقیقا به تصویر درآید و بیان شود که به وسیلهی ملودی به انجام میرسد."