خلاصه ماشینی:
")کمونیسم،بعکس، یکی از قدرتهای محوری در بهترین آثار جدید ادبی بوده است،و آشنایی شخصی با کمونیسم در وجدان و فعالیتهای ادبی بسیاری از برجستهترین نویسندگان این عصر تأثیر گذاشته است.
نگاهی کوتاه به نمایه و عکسها نشان میدهد که(به استثنای پروست و جویس و فاکنر)کمتر نویسندهء بزرگی در عصر ما در یکی از مراحل زندگی و فعالیت هنری از کمونیسم تأثیر نپذیرفته است.
روله با دلایل قانعکننده نشان میدهد که گورکی نتوانست آن داستان را به پایان ببرد،زیرا دیده بود که تعارض میان زندگی فردی و تشکیلات حزب کمونیست بسیاری از نویسندگان شوروی را یا به سکوت یا به چنگال مرگ خواهد راند.
نمیدانم جوانان آیا چیزی بیش از قصهای تکاندهنده متعلق به عالم پریان یا داستانی تاریخی دور از عصر خودشان مانند آناکارنینا،در دکتر ژیواگو میبینند؟ دومین بخش ادبیات و انقلاب به یقین ارزشمندترین بخش کتاب است که در آن،بر پایهء تحقیق و استدلال دربارهء رابطهء گرهگیر کمونیسم و ادبیات آلمان بحث میشود.
پس از این بحث استادانه دربارهء ادبیات آلمان،روله در چند فصل کوتاه به سرعت به تأثیر کمونیسم در کامو و سارتر و ژید و مالرو و الوآر و سلین و آراگون،و همچنین به نویسندگان ایتالیایی-سیلونه و پاوزه و مالاپارته و موراویا و کارلو لوی-میپردازد؛و بعد میرسد به بازیهای پیچیدهء بعضی از نویسندگان آمریکایی مانند دس پاسوس،آپتن سینکلر10،استاین بک و همینگوی با مارکسیسم و رؤیاهای کمونیسم.
در پایان این سیر و بررسی فشرده،روله یادی نیز از عدهء کثیری از نویسندگان در زندانهای شوروی،اقمار شوروی و چین میکند،و نشان میدهد که اتحاد ادبیات و کمونیسم همچنان پیوندی نزدیک ولی غمانگیز است."