چکیده:
نگارگری ایرانی با انبوهی از رنگهای ناب و خالص روبهرو هستیم، رنگهایی که با تنوع بسیار زیاد در کنار هم یکدیگر را کامل کرده و چشم را سیراب مینماید.در به کارگیری این رنگها نگارگر ایرانی از مبانی و فلسفهای پیروی میکرده که برای ما در پردهایی از ابهام است، چرا که فلسفه ناب و شهودی شخص همراه پیروی از مکتب استاد، برایش سرمشقی الهامگونه بوده است،که خاموشی گزیدن در نگارش این شناخت سبب افزایش آن ابهام گردیده است.خوشبختانه در این راستا وجود نمونه کارهایی که به فراوانی نیز موجود است،موید شناخت نگارگران به فلسفه عمیق در کارشان میباشد. این تحقیق بر مبنای مشاهده در نگارهها و براساس تطبیق آنها با مطالعات کتابخانهای صورت گرفته است.نگارنده واقف است که با کمبود منابع این مقال شاید پیشگفتاری برای تحقیقی بیایرادتر باشد ورنه بحث رنگ و نور به بلندای فلسفه ایرانی-اسلامی-تمرکز، شناخت و فهم را میطلبد (مشاطه شوخی که به دستت دل ما بست میخواست چمن طرح کند،رنگ حنا بست)
خلاصه ماشینی:
نیز (*)عضو هیأت علمی دانشگاه هنر اسلامی تبریز (به تصویر صفحه مراجعه شود) یادآور میشویم که این مقاله تنها بیانگر یکی از جنبههای به کارگیری رنگ است،چرا که در رنگآمیزی یک اثر موجبات بسیاری وجود دارد، از جمله: -تاثیر محیط جغرافیایی و عوامل طبیعی -حکومت و تاثیری که جهانبینی آن بر آثار هنری مینهند -محدودیتهایی که نگارگر ایرانی در به کارگیری مواد معدنی که ابزار کار او بودهاند،داشته است -کوچکی آثار که خطای دید را به کمترین صورت میرساند و...
زیرا آنچه هنرجو از مبانی رنگ در مدارس هنری میآموزد بر پایه سه رنگ اصلی استوار است و جهان رنگها را به دو سوی سرد و گرم تقسیمبندی مینماید،که گاه در کلام این دوسویهایی،رنگهای متضاد نیز خوانده میشود و چه بسا از به کار بردن این گروه رنگی در کنار یکدیگر پرهیز داده میشود،درصورتی که در برخورد با نگارههای ایرانی نگارگر بدون هیچ دغدغهای و چه بسا از روی رغبت به این مهم دست یازیده است.
بزرگان عرفان ما برای دنیای سیروسلوک و شهودشان قایل به رنگهای متفاوت و متناسب با هر مرتبه و مقامی بودهاند،برای مثال نقلی از کتاب فواتح الجمال نجم الدین کبری که تاثیر بینش رنگی او بر آراء منتقدین هنرهای اسلامی مشهود است،میآوریم که میفرماید «آنگاه که به مشاهدهی نور سبز نایل آیی آرامش در دل و شرح صدری در سینه و شادابی در باطن و لذتی در روح و بینایی در چشم احساس خواهی کرد و همگی آنها صفات حیاتند که سالک د مسیر سلوک خویش (به تصویر صفحه مراجعه شود) به دست میآورد.