خلاصه ماشینی:
"حتی بعضی در مقدمه مقتلی که نوشتهاند، با صراحت به این خطا اعتراف کردهاند و از همان نخست، حساب همه را پاک ساختهاند و معلوم است که: خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج برای مثال، مقدمه کتاب «محرق القلوب» را میتوان شاهد آورد، در آنجا مینویسد: «نقل اخبار ضعیفه و غیر معتبره در حکایات و وقایع پیغمبر و اهل بیت او، جایز است و هرگاه خبر ضعیفی دلالت کند بر اینکه گریه بر امام حسین علیهالسلام فلان قدر ثواب دارد و کسی آن خبر را بشنود و به نیت رسیدن به آن ثواب بگرید، حق تعالی آن ثواب را به او کرامت میفرماید...
و در اینکه آن «عبدصالح خدا، شهید ممتاز، مورد غبطه همه شهیدان در روز جزا، پیشتاز شهادت، قله بلند فداکاری و ایثار، پدر فضیلتها، نزدیکترین کس از یاران حسین و ماه درخشان بنیهاشم»8 است، نمیتوان هیچ تردیدی روا داشت اما چیزی که اصالت ندارد و با عقل و تاریخ نمیخواند، چرا باید گفت؟ آخر چه لزومی دارد با نقل داستانهای بیاساس و نامعقول، دهان دشمنان را به استهزاء باز کنیم؟ استاد مطهری با تجلیل از دقت بینی و دردآشنایی محدث نوری، دومین مثال را به نقل از ایشان چنین میآورد: «حاجی نوری، این مرد بزرگ، در کتاب «لؤ لؤ و مرجان»، ضمن انتقاد از جعل اینگونه افسانهها میگوید: برای شجاعت حضرت ابوالفضل علیهالسلام نوشتهاند که او در جنگ صفین ـ که اصلا شرکت حضرت هم معلوم نیست، اگر شرکت هم کرده باشد پانزده سال عمر داشت ـ مردی را به هوا انداخت، دیگری را انداخت، نفر بعدی را، تا هشتاد نفر، نفر هشتادم را که انداخت هنوز نفر اول به زمین نیامده بود!"