خلاصه ماشینی:
"نوشتهاید:با آنکه معیار قضاوت و موضوع بحث ما تنها رباعیات خیام و مفاهیم مستتر در آنهاست، شما همه مسائل را آوردهاید الا رباعیات، یعنی درست از مرکز ثقل قضیه که همه دعواها بر سر آنست عامدا چشم پوشیدهاید حال معاند کیست؟ برای اینکه ثابت کنیم که ما معاند نیستیم اشعاری را که شما به خیام و ابو العلا نسبت دادهاید مورد بررسی قرار میدهیم: الف-در مقالهنگاهی به دو زندیق(ص 21)نظر ابو العلا و خیام درباره زندگی پس از مرگ از نظر ادبیات تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است و نویسندگان به قول خود برای پی بردن به رگههای مشترکی در جهانبینی آنان شعری به صورت زیر: حیات ثم موت ثم حشر کلام خرافة یا أم عمرو را به ابو العلا نسبت داده و آن را اینگونه ترجمه کردهاند: زندگی از پس مرگ وزان پس رستخیز سخنی خرافه بیش نیست ای انسان و بعد نوشتهاند: طنز گزنده ابو العلا که به تهکم و کفران گراییده، مرز ایمان و اعتقاد زمان را در نوردیده و هر چه را در دنیای دیگر به انسان وعده شده، به کلام دروغین و گزاف و وعده سر خرمن تعبیر میکند.
و یااگر سخن از مرغ بمیان میآید، نمیباید که با آمد و شد، از آن یاد کرد که مرغ فرو مینشنید، و پرواز میکند 24 دیگر آنکه بجای فعلندانممیبایست از فعل ندانستم و یا در نیافتم استفاده شود:ندانستم که چگونه پدید آمد و چسان پر کشید و رفت همانطوریکه حافظ نیز در بیت زیرا چنین کلمهای را استعمال کرده است: دریغ و درد که تا این زمان ندانستم که کیمیای سعادت رفیق بود و رفیق در رباعیات دیگری که نویسندگان در جای جای مقالات خود آوردهاند جای بحث و گفتگو فراوان است و چون ما میخواهیم با استدلال منطقی عدم اصالت آنها را ثابت کنیم فعلا به همین مختصر اکتفا میکنیم."