چکیده:
از قرن دهم میلادی/ چهارم هجری قمری، در سرزمینی که در شمال دریاچه بالخاش واقع است، قبایلی ترک می زیستند که نامشان «اوغوز» یا «غز» بود؛ مورخان بیزانس ورومیه الصغری، از آنها با عنوان «اوزوری» یاد کرده اند؛ وهمین غزها هستند که در دوره چنگیزخانیان زیرنام ترکمن شناخته شده اند . در ربع دوم قرن یازدهم، دسته جات آنها برای کسب سود ثروت، هر یک به سویی رفتند؛ عده ای به طرف روسیه جنوبی وعده ای دیگر به سمت ایران. سپس در همین قرن، تحت فشارعشیره ترک دیگری موسوم به «قبچاق»، وارد ناحیه دانوب سفلی شدند و از این شط گذر کردند و بالکان را متصرف و سرانجام در آنجا مضمحل و منکوب شدند (1065م./458 ه . ق. ).عشیره ای دیگر از غزان به نام سلجوق، خط سیر دیگری گرفتند وایران وآسیای صغیر را تصرف کردند (گروسه 1353: 256-255). بنابراین، ورود ترکمانان سلجوقی به ماوراالنهررا باید در قرن پنجم دانست. نام ترکمن را نخست به شکل جمع فارسی (ترکمانان) نویسندگان ایرانی مانند بیهقی و گردیزی به کار بردند (بیهقی ،1324)؛ و اینکه آن را از ترکیب فارسی «ترک مانند» گرفته اند، وجه اشتقاقی عامیانه است (دهخدا،5827:1373 ). زبان و چهره ترکمانان به علت مهاجرت های آنان به مغرب به تدریج تعدیل شد؛ آن چنان که بین آنان و بقیه ترکمانان فقط شباهتی مختصر باقی ماند (همان). پس از تشکیل مهاجرنشینان مسلمان درحوالی سیردریا (در همان محلی که مقر اصلی رئیس بزرگ اغزها بود)، غلبه فرهنگ اسلامی همانند برخی نقاط دیگر تحکیم شد. علاوه براین، بخشی ترکمن ها به خدمت سامانیان در آمدند و چراگاه هایی از آنان گرفتند و متعهد شدند که از مرزهای قلمرو سامانیان در برابر ترکان غیر مسلمان خود دفاع کنند. آنان در جریان پیکار میان سامانیان و قره خانیان، گاهی از این وگاهی ازآن یک حمایت می کردند (اشراقی،156:1381) ودر طی زمان طولانی دسته جات بزرگی از ترکمانان کوچنده غز که به سلجوقیان معروف بودند، به تدریج از نواحی واقع بین دریاچه آرال ودریای خزر به حوالی بخارا و سمرقند آمدند. سلطان محمود غزنوی که در آن هنگام فرمانروایان مقتدر ایران بود، بنا به مصالح مملکتی به این دسته از ترکمنانان اجازه داد در منطقه ای بین نسا وسرخس اسکان یابند. اما پیوستن هزاران بیابان نورد ترکمان به این دسته جات ، موجب پیشروی آنها به نواحی جنوبی تر شد؛ تا جایی که سلطان برای جلوگیری از خطر احتمالی آنان، ناگزیر شد بر آنها لشکر بکشد و آنها را به حوزه دریاچه آرال و کوه های بلخان عقب براند. ترکمانان درزمان سلطان مسعود، به نیروی تعیین کننده ای درماوراءالنهر در قلمرو قره خانیان وغزنویان تبدیل شدند .آنان در جدالی که بین قره خانیان وحکام خوارزم (دست نشاندگان دولت غزنوی) رخ می دهد، به سود این یا آن وارد معرکه شدند؛ تا آنکه براثرکثرت جمعیت و تنگناهایی که بر آنها وارد می شد، اقامت در ماوراءالنهر برایشان غیر ممکن شد و به تدریج به بخش های جنوبی تر کوچ کردند ...
خلاصه ماشینی:
"فاروق سومر-مورخ مشهور ترک- انتساب عشایر و ترکان آناتولی را به ترکمانان انکار میکند و هر چند اویماق ترکمان را که در نهضت شاه اسماعیل صفوی به او پیوستند، منسوب به ترکمانان آق قویونلو میداند(فاروق سومر، 1371:124)، این نکته قابل تأمل است که در پیدایش صفویان، دستهجات اصلی ترکمانان شرقی از جنوب شرقی دریای خزز تا استرآباد گسترده بودند و ترکان آناتولی نیز که عنصر اصلی آنها در تاریخ این سرزمین از ترکمانان مهاجر در عصر سلاجقه تشکیل شده بود، در غرب حضور داشتند و طبیعی است که قرنها بعد مکانی، در نژاد و فرهنگ و زبان این دو گروه تغییراتی اساسی به وجود آورده باشد.
و مجملی از آنچه در زمان شاه جنت مکان(شاه طهماسب)به ظهور پیوسته، آنکه در سنه اربع و اربعین و تسعمائه که رایات جهانگشای شاهی مرتبه چهارم از یورش خراسان به جانب عراق در حرکت آمد، و آمد و شد عبید الله خان از آن ولایت انقطاع یافت، محمد صالح-برادرزاده خواجه مظفر بیتکچی (1) -که در طبیعتش جهل و سودا طغیان کرده، باده خودسری جوهر دماغش را شوریده داشت، روی از متابعت این دولت ابدپیوند برتافته، به اراده محال سرورری، جمعی از«سیاهپوشان»استرآباد بر سر خود جمع کرده، آغاز سرکشی نمود و بر بعضی از قصیات دست یافته، کسان نزد عمر غازی سلطان، ولد سلطان غازی خواهرزاده براق خان والی تاشکند و بلاد فرغانه که بر خوارزم مستولی شده بود، فرستاده به او توسل جسته، مدد طلبید(اسکند بیگ ترکمان، 1334:ج 1، ص 106)."