خلاصه ماشینی:
"چنانکه«مولانا جلال الدین رومی»در اینباره فرماید: مادح خورشید مداخ خود است که دو چشمم روشن و نامرمد است ذم خورشید جهان ذم خود است که دو چشمم کور و تاریک و بد است از همه محرومتر خفاش بود که عدوی آفتاب فاش بود اما در هر حال، بهراستی من و همانندان مرا نمیرسد که درباره شاه مردان، شیر یزدان، پیشوای پرهیزکاران، پدر یتیمان، عموزاده و برادر و محبوب پیامبر بزرگوار اسلام، امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع)از پیش خود چیزی گوییم و شاید کمال خوشبختی ما تنها در این باشد که سر بر آستان بزرگواریاش بساییم و با کمال ادب [-از زبان حافظ بگوییم-]بگوییم: [دیدگاه رخ او دیده من تنها نیست ماه و خورشید هم این آینه میگردانند] باری بپردازیم به گفتوگو در پیرامون سخن بلند پایه علی علیه السلام که در عنوان این گفتار و گفتار پیشین از آن یاد کردیم: «چون از کسی چیزی پرسند که نداند نباید از خستو شدن به نادانی خویش شرم دارد و هیچ کس نباید از آموختن آنچه نمیداند شرمگین باشد».
من با دستهیی از بزرگان این گروه که درویشی را چیزی میدانند که بنیاد آن از دریافت من و همانند من بالاتر و والاتر است کاری ندارم؛زیرا در آنجا به چون منی میگویند: در نیابد حال پخته، هیچ خام پس سخن کوتاه باید و السلام اما اگر درویشی، بیبندوبار بودن، کار نکردن، انگل اجتماع شدن، از هر کوشش و تلاش بر کنار بودن، تنبلی و بیکاری را پیشه ساختن و همه چیز را به قضا و قدر بستگی دادن و آنگاه علی را پیشوای خود دانستن و پیوسته نام او را بر زبان راندن است(و بدبختانه بیشتر صوفیان از تصوف همین معنی را دانستهاند)، آری اگر چنین است باید دانست که سراپای هستی پیشوای درویشان با اینگونه زندگانی و با این اندیشهها و گفتارها بیگانه است."