خلاصه ماشینی:
"اما در هر دوی آنها تصور خدا به عنوان موجود نامتناهی و کامل در نظر گرفته شده است و دکارت ادعا میکند که«امتیاز بزرگ در اثبات وجود خدا از طریق تصوری که از او داریم این است که در عین حال، تا آنجا که ضعف طبیعتمان اجازه میدهد، به ماهیت او پی میبریم.
برای مثال، در آنجا میگوید:«وقتی من که معرفت کمی نسبت به اصول هندسه دارم، ماهیت یک مثلث را در نظر میگیرم، به وضوح تمام درمییابم که سه زاویهی آن برابر با دو زاویهی قایمه است و تا زمانی که به برهان آن توجه دارم ممکن نیست این مطلب را نپذیریم؛اما به محض اینکه از توجه به برهان خودداری میکنم، هر چند هنوز به یاد میآورم که آن را به وضوح ادراک کردهام، اگر ندانم خدایی وجود دارد به سهولت ممکن است در صحت آن شک کنم.
برهان وجودی بر وجود خدا ممکن است انتظار داشته باشیم که دکارت پس از اثبات حقیقت یقینی دو حکم وجودی (یعنی فکر میکنم، پس هستم و خدا وجود دارد)و تمام احکام نظام آرمانی که واضح و متمایز ادراک شدهاند، بلافاصله به بررسی چیزهایی بپردازد که میتوان در مورد وجود و ماهیت اشیای مادی اظهار کرد.
اما در مقام تعلیم، از این حیث که مقام وجود 5 را نشان میدهد، کمال نامتناهی خدا مقدم بر نقص ما است؛و به همین دلیل دکارت در اصول فلسفه، برهان وجودی را که مبتنی بر کمال نامتناهی خدا است پیش از براهین دیگر ذکر میکند و با این کار، ظاهرا نظریهی خود را مبنی بر اینکه ما پیش از آنکه بتوانیم ملاک وضوح و تمایز را ورای فکر میکنم، پس هستم گسترش دهیم باید وجود خدا را اثبات کنیم، نادیده میگیرد."